گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد هفدهم
سوره النور




اشاره
این سوره بدون اختلاف مدنی است.
عدد آیات:
43 )است. ) « صارِ 􀀀 یَذْهَبُ بِالْأَبْ » 36 )و ) « صالِ 􀀀 بِالْغُدُوِّ وَ الْآ » بنظر عراقیان و شامیان 64 آیه و بنظر حجازیان 62 آیه است.اختلاف در
فضیلت سوره:
ابی بن کعب از پیامبر خدا نقل کرده که هر که سورة نور را بخواند،خداوند ده حسنه به او میدهد به اندازة اجر همۀ مؤمنین
گذشته و آینده.
از امام صادق(ع)نقل شده که:مال و عورت خود را بخواندن سورة نور حفظ کنید و زنان خود را بوسیلۀ آن در حصار عفت
قرار دهید:زیرا کسی که این سوره را در هر شب و هر روز بخواند،هیچیک از خانواده اش هرگز زنا نمیکند تا بمیرد،در وقت
مردن هفتاد هزار ملک تا کنار قبر او را تشییع جنازه میکنند و براي او دعا و استغفار میکنند تا وارد قبر شود.
تفسیر سوره:
خداوند سورة مؤمنین را به این مطلب ختم کرد که مردم را بیهوده نیافرید، بلکه براي امر و نهی آفرید،اکنون این سوره را
بذکر امر و نهی و بیان مقررات دینی آغاز کرده،میفرماید:
ص : 92
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 1 تا 3
اشاره
اَلزّ فَاجْلِدُوا کُلَّ
انِی 􀀀 و اَلزّ انِی 􀀀 بَیِّن لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ( 1) هَُ اتٍ􀀀 اتٍ 􀀀 ا آی 􀀀 ا فِیه 􀀀 فَر وَ أَنْزَلْن ضَْ نا􀀀 اه 􀀀 ا وَ 􀀀 اه 􀀀 اَلر . سُورَهٌ أَنْزَلْن منِ حَِّیمِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
طائِفَهٌ مِنَ 􀀀 ما 􀀀 ذابَهُ 􀀀 بِاللّ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَ
􀀀
اَللّ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ هِ
􀀀
ما رَأْفَهٌ فِی دِینِ هِ 􀀀 تَأْخُ ذْکُمْ بِهِ 􀀀 ما مِائَهَ جَلْدَهٍ وَ لا 􀀀 احِ دٍ مِنْهُ 􀀀و
( ذلِکَ عَلَی اَلْمُؤْمِنِینَ ( 3 􀀀 انٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَ حُرِّمَ 􀀀 إِلاّ ز
􀀀
ا 􀀀 لا یَنْکِحُه 􀀀 اَلزّ
انِی 􀀀 ز أَوْ مُشْرِکَهً وَ هَُ انِی 􀀀 إِلاّ هًَ
􀀀
لا یَنْکِحُ 􀀀 اَلزّ
انِی 􀀀 اَلْم ( 2) ؤُْمِنِینَ
ترجمه:
سوره اي است که نازل کردیم و عمل به آن را واجب کردیم و آیات روشنی در آن فرو فرستادیم که شما متذکر شوید،زن و
مرد زنا کار را هر کدام صد تازیانه بزنید و در دین خدا دستخوش دلسوزي نشوید،اگر بخدا و روز بازپسین ایمان دارید و باید
عذاب آنها را گروهی از مؤمنین مشاهده کنند،مرد زنا کار نکاح نمیکند جز زن زناکار یا مشرك را و با زن بدکار نکاح
نمیکند مگر مرد زناکار یا مشرك و این کار بر مؤمنین حرام است.
ص : 93
قرائت:
فرضناها:ابن کثیر و ابو عمرو به تشدید و دیگران بدون تشدید خوانده اند.
تشدید براي مبالغه است.
رأفه:ابن کثیر بفتح همزه و دیگران به سکون خوانده اند.
لغت:
سوره:این کلمه از سور بناء به معنی ارتفاع بنا یا به معنی قسمتی از بناست.
بنا بر اول،به بخشی از قرآن سوره گفته شده،بخاطر ارتفاع آن در نفوس و بنا بر دوم سوره گفته شده،بخاطر اینکه قسمتی از
قرآن است.
برخی گویند:سوره منزلت و مقام شریف و عالی است.نابغه گوید:
اللّ اعطاك سوره
􀀀
الم تر ان ه
تري کل ملک دونها یتذبذب
لانک شمس و الملوك کواکب
اذا طلعت لم یبد منهن کوکب
آیا نمی بینی که خداوند ترا منزلتی داده است که هر پادشاهی در برابر آن بحیرت می افتد؟علت این است که تو خورشیدي و
شاهان دیگر ستارگانند.هر گاه خورشید طلوع کند،ستاره اي در آسمان ظاهر نمیماند.
فرض:ایجاب فرق میان فرض و وجوب این است که در وجوب،واجب کننده لازم نیست.اما در فرض،واجب کننده لازم است.
جلد:زدن تازیانه.
رأفه:مهربانی و دلسوزي.
مقصود:
ا􀀀 اه 􀀀 سُورَهٌ أَنْزَلْن
:این سوره بخشی از قرآن کریم است که جبرئیل به امر ما نازل کرده است.
ا􀀀 اه 􀀀 وَ فَرَضْن
:و واجب کردیم که شما و آیندگان تا روز قیامت به مضمون آن عمل کنید.مجاهد گوید:یعنی مباح شدن حلال و منع از حرام
را در این سوره معین کرده ایم.بازگشت این معنی به این است که اباحۀ حلال و خودداري از حرام را
ص : 94
فنصف ما »: در این سوره واجب کرده ایم.عکرمه گوید:یعنی در این سوره حدود را معین کرده ایم چنان که می گوید
ابو عمرو می گوید:بنا بر تشدید معنی آن این است که این سوره را تفصیل داده و واجبات مختلف را در آن بیان کرده .« فرضتم
ایم.
اتٍ􀀀 اتٍ بَیِّن 􀀀 ا آی 􀀀 ا فِیه 􀀀 وَ أَنْزَلْن
:در این سوره دلیلهاي روشنی بر یگانگی و کمال قدرت خود اقامه کرده ایم.برخی گویند:یعنی در این سوره حدود و احکام
دینی را نازل کرده ایم.
لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
:تا شما متذکر شوید و چیزهایی که در آن است فرا گیرید.
اکنون به بیان آن آیات می پردازد و نخست در بارة زنا سخن می گوید.
ما مِائَهَ جَلْدَهٍ 􀀀 احِدٍ مِنْهُ 􀀀 الزّ فَاجْلِدُوا کُلَّ و
انِی 􀀀 و اَلزّ انِی 􀀀 هَُ
:زن و مرد زناکار را در صورتی که آزاد و مجرد باشند،بهر کدام صد تازیانه بزنید.اما اگر هر دو یا یکی از آنها داراي همسر
باشند،باید آنکه داراي همسر است،سنگسار شود و در اینباره خلافی نیست.در مورد غلام و کنیز نیز در صورتی که داراي
اتِ مِنَ 􀀀 ا عَلَی- الْمُحْ َ ص ن 􀀀 احِشَهٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ م 􀀀 فَإِنْ أَتَیْنَ بِف » : همسر نباشند،صد تازیانه نصف می شود.زیرا خداوند می فرماید
.(1) ( اگر مرتکب فحشایی شوند،بر آنهاست نصف کیفر زنان محصنه:نساء 25 ) « ذابِ 􀀀 الْعَ
علت اینکه زن زناکار را مقدم میدارد،این است که زنا بر زنان قبیح تر و بخاطر حامله شدنشان،زیان آورتر و شهوت در آنها
قوي تر است.
زدن تازیانه وظیفۀ امام و منصوب از طرف امام است.زیرا خلافی نیست که غیر امام حق تازیانه زدن ندارد.
بِاللّ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ
􀀀
اللّ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ هِ
􀀀
ما رَأْفَهٌ فِی دِینِ هِ 􀀀 لا تَأْخُذْکُمْ بِهِ 􀀀 وَ
:
اگر خدا را تصدیق دارید و قیامت را منکر نیستید،در اطاعت خدا به آنها رحم نکنید
ص : 95
1) -البته این آیه در مورد زناي محصنه است.لکن عموم اهل تفسیر بر اینند که احصان و عدم احصان در مورد کنیزان -1
یکسان است.برخی هم مقصود از احصان را احصان اسلام دانسته اند.
و در موقع تازیانه زدن،سخت بزنید و از تعطیل حدود الهی بترسید.
نمیشود در حکم شاه ) « خاهُ فِی دِینِ الْمَلِکِ 􀀀 کانَ لِیَأْخُ ذَ أَ 􀀀 ا 􀀀م» : مقصود از دین خدا طاعت خدا و بقولی حکم خداست.مثل
طائِفَهٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ :باید در حال اقامۀ حد گروهی از مؤمنین-از سه تن به بالا- 􀀀 ما 􀀀 ذابَهُ 􀀀 برادرش را گرفت:یوسف 76 ) وَ لْیَشْهَدْ عَ
حاضر باشند و عذاب آنها را مشاهده کنند.برخی گویند:
وَ إِنْ » : حد اقل دو نفر و بعضی گویند:یک نفر است.از امام باقر(ع)نیز همین مطلب روایت شده است.چنان که می فرماید
اگر دو مؤمن یا بیشتر با یکدیگر بجنگند...حجرات 9)پس این حکم هم براي فرد ثابت است و ) « انِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا 􀀀 طائِفَت 􀀀
هم براي جمع.
برخی گفته اند:حد اقل چهار نفر است.زیرا زنا به شهادت چهار نفر ثابت می شود.
برخی گفته اند:عدد معینی ندارد.بلکه موکول به رأي امام است.
فلسفۀ حضور افراد این است که مطلب بین مردم شایع شود و دیگران عبرت گیرند.
انٍ أَوْ مُشْرِكٌ 􀀀 إِلاّ ز
􀀀
ا 􀀀 لا یَنْکِحُه 􀀀 الزّ
انِی 􀀀 ز أَوْ مُشْرِکَهً وَ هَُ انِی 􀀀 إِلاّ هًَ
􀀀
لا یَنْکِحُ 􀀀 اَلزّ
انِی 􀀀
:
در تفسیر این قسمت اختلاف است:
-1 مقصود از نکاح عقد است.یعنی مرد زانی فقط می تواند زن زناکار یا مشرك عقد کند و زن زناکار فقط می تواند به عقد
زناکار یا مشرك در آید.سبب نزول این آیه این است که مردي از مسلمین از پیامبر اجازه خواست که با ام مهزول که زن
زناکاري بود ازدواج کند.این آیه نازل شد.این قول از ابن عباس و ابن عمر و مجاهد و قتاده و زهري است و مقصود نهی از
ازدواج است،اگر چه بصورت خبر ذکر شده.
مؤید این قول روایتی است از امام صادق(ع)و امام باقر(ع)که:در زمان پیامبر زنان و مردانی معروف به زنا بودند. خداوند از
ازدواج با این مردان و زنان منع کرد.پس اگر کسی معروف به زنا شد و حد بر او جاري کردند،با او ازدواج نکنید.
مگر اینکه معلوم شود توبه کرده است.
ص : 96
-2 نکاح در اینجا به معنی جماع است.یعنی زن و مرد زناکار هر دو در زنا با یکدیگر شریکند.این قول از ضحاك و ابن زید و
است.(زنان خبیث براي « اتُ لِلْخَبِیثِینَ 􀀀 اَلْخَبِیث » : سعید بن جبیر و-در یکی از دو روایت-از ابن عباس است.بنا بر این،آیه نظیر
مردان خبیث است:نور 26 )یعنی اغلب چنین است که زنان و مردان ناپاك با یکدیگر می آمیزند.
افراد مجرد را همسر بدهید:نور 32 )نسخ ) «... ی مِنْکُمْ 􀀀 ام 􀀀 وَ أَنْکِحُوا الْأَی » : -3 این آیه به معنی عدم جواز ازدواج است.لکن به آیۀ
شده است.این قول از سعید بن مسیب و جماعتی است.
-4 مقصود از نکاح عقد است و مقصود از آیه این است که اگر مردي با زنی زناکار،جایز نیست با او ازدواج کند.این مطلب از
جماعتی از صحابه نقل شده است.
اینکه خداوند زانی و مشرك را با هم آورده،براي اهمیت دادن بگناه زناست.
بدیهی است که این آیه نمیخواهد خبر دهد از اینکه زانی فقط زانیه یا مشرکه را میگیرد،بلکه مقصود نهی است.اعم از اینکه
مقصود از نکاح عقد باشد یا دخول.اگر چه حقیقت نکاح-در لغت-دخول است.
ذلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ 􀀀 وَ حُرِّمَ
:نکاح زناکاران یا فعل زنا بر مؤمنین حرام شده است و مردم مؤمن زنان بدکار را بهمسري نمیگیرند و با آنها هم بستر
نمیشوند.
تنها مرد زناکار یا مشرك با آنها همسري یا همبستري می کند.
ص : 97
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 4 تا 5
اشاره
اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْف 􀀀 ادَهً أَبَداً وَ أُول 􀀀 لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَه 􀀀 مانِینَ جَلْدَهً وَ 􀀀 داءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَ 􀀀 اتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَ 􀀀 وَ اَلَّذِینَ یَرْمُونَ اَلْمُحْ َ ص ن
( اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 5
􀀀
ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ هَ 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِ 􀀀 4) إِلَّا اَلَّذِینَ ت )
ترجمه:
و کسانی که زنان پاکدامن را متهم می کنند و چهار شاهد نمی آورند،هشتاد تازیانه بزنید و شهادت آنها را هرگز نپذیرید و
اینان فاسقند.مگر آنان که بعد از آن توبه کنند و شایستگی پیش گیرند،که خداوند آمرزگار و رحیم است.
اعراب:
اَلَّذِینَ یَرْمُونَ
و «... لا تَقْبَلُوا لَهُمْ 􀀀» : ابُوا :منصوب به استثناء اگر شهادت قاذف را پس از توبه قبول کنیم، استثناء است از 􀀀 :مرفوع و مبتدا اَلَّذِینَ ت
. « اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 أُول » اگر قبول نکنیم،استثناء است از
مقصود:
قبلا در بارة حد زنا سخن گفت.اینک در بارة حد کسی که نسبت زنا بدیگري میدهد،می فرماید:
مانِینَ جَلْدَهً 􀀀 داءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَ 􀀀 اتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَهِ شُهَ 􀀀 وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَن
:آنها که زنان پاکدامن را متهم به زنا میکنند و براي اثبات صحت مدعاي خود چهار شاهد عادل نمی آورند،به هشتاد ضربۀ
شلاق کیفر دهید.
اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 ادَهً أَبَداً وَ أُول 􀀀 لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَه 􀀀 وَ
:و هرگز شهادت آنها را در
ص : 98
هیچ موردي قبول نکنید که اینها فاسقند.
ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا 􀀀 ابُوا مِنْ بَعْدِ 􀀀 إِلَّا الَّذِینَ ت
:تنها در صورتی می توانید شهادت آنها را قبول کنید که از تهمتی که زده اند توبه کنند و کارهاي خود را اصلاح کنند.
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
فَإِنَّ هَ
:زیرا خداوند آمرزگار و رحیم است.
آیا استثناء از عدم قبول شهادت است یا از فسق؟در این باره اختلاف است:
-1 حسن و قتاده و شریح و ابراهیم و ابو حنیفه و اصحابش معتقدند که استثناي از فسق است.بنا بر این چنین اشخاصی اگر توبه
کنند،فاسق نیستند.لکن شهادت آنها هم مقبول نیست.
-2 ابن عباس و مجاهد و زهري و مسروق و عطا و طاووس و سعید بن جبیر و شافعی و اصحابش میگویند استثناي از عدم قبول
شهادت است.بنا بر این اگر توبه کنند،شهادت آنها قبول میشود.
از امام باقر و امام صادق(ع)نیز همین طور روایت شده است.
زجاج می گوید:کسی که تهمت زده است،بدتر از کافر نیست.کافر هر گاه توبه کند،شهادتش قبول میشود.تهمت زننده نیز
سزاوار است که پس از توبه شهادتش قبول شود.
مؤید این قول این است که کسی که زبان به فاحشه گشوده است،حالش بدتر از کسی که مرتکب فاحشه شده
است،نیست.اختلافی نیست که مرتکب فاحشه، اگر توبه کند،شهادتش قبول است.تهمت زنندة به فاحشه نیز که گناهش سبک
تر است،پس از توبه،شهادتش مقبول است.
حسن گوید:تهمت زننده را اگر مرد است،در حال ایستاده،از روي لباس شلاق می زنند و اگر زن است نشسته.از امام
باقر(ع)نیز چنین روایت شده است.
شرط توبۀ تهمت زننده،این است که خود را تکذیب کند و اگر قول خود را تکذیب نکند،شهادتش قبول نیست.عقیدة شافعی
هم همین است.
مالک گوید:لازم نیست خود را تکذیب کند.
ص : 99
این آیه در مورد زنان نازل شده است.اما حکم مردان هم بالاجماع،همین است.
هر گاه نسبت زنا دهنده،غلام یا کنیز باشد،چهل تازیانه میخورد و رأي اکثر فقهاء همین است.اصحاب ما روایت کرده اند که
حد آزاد و بنده هشتاد تازیانه است.
ظاهر آیه هم مقتضی همین است.عمر بن عبد العزیز و قاسم بن عبد الرحمن نیز همین عقیده را داشتند.
ص : 100
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 6 تا 10
اشاره
خامِسَهُ 􀀀 اَلصّ ( 6) وَ اَلْ
ادِقِین 􀀀 بِاللّ إِنَّهُ لَمِنَ 􀀀
داتٍ هِ 􀀀ا􀀀 ادَهُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَه 􀀀 إِلاّ أَنْفُسُهُمْ فَشَ ه
􀀀
داءُ 􀀀 اجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَ 􀀀 وَ اَلَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْو
خامِسَهَ 􀀀 کاذِبِینَ ( 8) وَ اَلْ 􀀀 بِاللّ إِنَّهُ لَمِنَ اَلْ
􀀀
داتٍ هِ 􀀀ا􀀀 ذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَه 􀀀 کاذِبِینَ ( 7) وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا اَلْعَ 􀀀 کانَ مِنَ اَلْ 􀀀 اَللّ عَلَیْهِ إِنْ
􀀀
أَنَّ لَعْنَتَ هِ
( تَوّ حَکِیمٌ ( 10
ابٌ􀀀 اَللّ
􀀀
اَللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ هَ
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 اَلصّ ( 9) وَ لَوْ
ادِقِین 􀀀 ک مِنَ انَ 􀀀 ع إِنْ ا􀀀 اَللّ لََیْه
􀀀
أَنَّ غَضَبَ هِ
ترجمه:
کسانی که زنان خود را متهم به زنا می کنند و شاهد ندارند جز خودشان، شهادت یکی از آنها این است که چهار بار خدا را
گواه گیرد که از راستگویان است و بار پنجم اینکه لعنت خداي بر او،اگر از دروغگویان است و دفع می شود عذاب از زن به
اینکه چهار بار خدا را گواه گیرد که شوهرش از دروغگویان است و بار پنجم اینکه غضب خداي بر او،اگر شوهرش از
راستگویان است.اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و خدا توبه پذیر و حکیم نبود،شما هلاك می شدید.
ص : 101
قرائت:
اربع شهادات:کوفیان-بجز ابو بکر-به رفع و دیگران به نصب خوانده اند.
و رفع بنا بر این است که خبر آن باشد. « شهاده » نصب بنا بر این است که مفعول
دوم حفص به نصب و دیگران به رفع خوانده اند. « الخامسه » در مورد
را به رفع خوانده است. « اللّ
􀀀
ه » را مخفف و دو کلمۀ لعنت و غضب را بصورت فعل ماضی و « ان » اللّ :نافع
􀀀
اللّ و ان غضب ه
􀀀
ان لعنه ه
شأن نزول:
از ابن عباس نقل شده است که چون این آیه نازل شد،عاصم بن عدي به پیامبر عرض کرد:آیا اگر مردمی از ما زنش را با
مردي ببیند و خبر دهد،هشتاد تازیانه میخورد؟حال آنکه اگر بخواهد در آن حال چهار شاهد پیدا کند،آن مرد کار خود را
تمام میکند و پی کارش می رود.فرمود:خداوند اینطور فرموده است.
عاصم سخن پیامبر خدا را شنید و رهسپار خانه شد.هنوز بخانه نرسیده بود که هلال بن امیه به او بر خورد و با ناراحتی به او
اطلاع داد که شریک بن سحما را روي شکم زنش دیده است.
عاصم نزد پیامبر آمد و هلال ماجرا را به اطلاع پیامبر رسانید.پیامبر خدا همسر هلال را احضار کرد و از او پرسید:شوهرت چه
میگوید؟گفت:شریک بن سحما به خانه ما می آمد و قرآن یاد من میداد.گاهی شوهرم او را با من تنها در خانه میگذاشت.
نمیدانم غیرتش تحریک شده یا اینکه از تحمل مخارج من ناراحت است؟! از اینرو خداوند این آیات را نازل کرد.
اللّ ،اگر کسی مردي
􀀀
نازل گردید، سعد بن عباده گفت:یا رسول ه «... اتِ􀀀 وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْ َ ص ن » حسن می گوید: وقتی که آیۀ
را با زن خود دید و او را کشت،او را میکشید و اگر از آنچه دیده است،خبر داد،هشتاد ضربۀ شلاقش می زنید؟...
سعد بن عباده می گوید:اگر مردي را بر ران لکاع ببینم،متعرض او نمیشوم
ص : 102
و در جستجوي چهار شاهد بر می آیم و هنوز چهار شاهد نیاورده ام که او کار خود را تمام کرده و رفته و اگر آنچه را بچشم
دیده ام بگویم،هشتاد شلاق میخورم! پیامبر فرمود:اي جماعت انصار،در بارة سخن رئیس خود سعد چه می گوئید؟ عرض
اللّ ،او را ملامت نکن که مردي غیور است.هرگز جز با دوشیزه ازدواج نکرده و زنی را طلاق نداده که کسی
􀀀
کردند:یا رسول ه
جرأت کند با او ازدواج کند.
اللّ ،پدر و مادرم فدایت.بخدا میدانم که این حکم از خدا و حق است،لکن من از آن متعجبم.
􀀀
سعد گفت:یا رسول ه
پیامبر فرمود:حکم خدا غیر از این نیست.
سعد گفت:سخن خدا و پیامبر راست است.
طولی نکشید که پسر عم او هلال بن امیه از باغ خود بخانه آمد و مردي را در موقع شب با زن خود دید.فردا نزد پیامبر خدا
آمد و جریان را بعرض آن بزرگوار رسانید.پیامبر از این مطلب ناراحت شد و آثار ناراحتی در چهرة مبارکش آشکار گشت.
هلال گفت:در چهرة شما اثر ناراحتی را مشاهده میکنم.اما خدا میداند که راست می گویم و امیدوارم که خداوند فرجی کند.
پیامبر تصمیم گرفت که او را شلاق بزند.انصار جمع شدند و گفتند:بهمان چیزي گرفتار شدیم که سعد می گفت!آیا هلال
شلاق می خورد و شهادت او باطل میشود؟ در این موقع وحی نازل شد و همه به احترام نزول وحی سکوت کردند.
پیامبر به هلال مژده داد و فرمود:خداوند فرج کرد.
هلال گفت:من هم امیدوار بودم.
فرمود:زن را حاضر کنید.
همین که زن آمد،پیامبر خدا مراسم لعان را میان آنها انجام داد و آنها را از یکدیگر جدا کرد و فرمان داد که فرزند مال زن
است و به پدري منسوب نیست.
آن گاه پیامبر فرمود:اگر بچه اي که بدنیا می آید با چنین مشخصاتی باشد،
ص : 103
( مال شوهر است و اگر با چنان مشخصاتی باشد،مال مردي است که متهم است با او بوده. ( 1
مقصود:
قبلا حکم نسبت زنا را بیان کرد.اکنون حکم نسبت زنا به زوجه را بیان داشته،می فرماید:
الصّ
ادِقِین 􀀀 بِاللّ إِنَّهُ لَمِنَ 􀀀
داتٍ هِ 􀀀ا􀀀 ادَهُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَه 􀀀 إِلاّ أَنْفُسُهُمْ فَشَه
􀀀
داءُ 􀀀 اجَهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ شُهَ 􀀀 وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ أَزْو
:کسانی که همسر خود را متهم بزنا میکنند و گواهی جز خودشان ندارند که گفتارشان را تأیید کنند،باید چهار بار خدا را
گواه گیرند،که راست میگویند و بدینترتیب،حد نسبت زنا از آنها دفع می شود.
کاذِبِینَ 􀀀 کانَ مِنَ الْ 􀀀 اللّ عَلَیْهِ إِنْ
􀀀
خامِسَهُ أَنَّ لَعْنَتَ هِ 􀀀 وَ الْ
:شهادت پنجمشان این است که بگویند:لعنت خدا بر ایشان اگر در این نسبت زنایی که بهمسر خود میدهند، دروغ می گویند.
خدا را گواه میگیرم که راست میگویم.این حکم « باللّ انی لمن الصادقین
􀀀
اشهد ه »: مقصود این است که مرد چهار بار بگوید
مخصوص شوهران است و چهار بار که خدا را شاهد بگیرند بمنزلۀ این است که چهار شاهد به نفع آنها شهادت دهند.سپس
لعنت خدا بر من اگر در این نسبتی که به زنم میدهم دروغگو باشم. «.. اللّ علی ان کنت من الکاذبین
􀀀
لعنه ه »: بار پنجم میگوید
کاذِبِینَ 􀀀 بِاللّ إِنَّهُ لَمِنَ الْ
􀀀
داتٍ هِ 􀀀ا􀀀 ذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَه 􀀀 وَ یَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَ
:
و حد زنا از زن برداشته میشود در صورتی که چهار بار پیاپی بگوید:خدا را گواه میگیرم که شوهرم در نسبت زنا بمن
دروغگوست.
الصّ
ادِقِین 􀀀 ک مِنَ انَ 􀀀 ع إِنْ ا􀀀 اللّ لََیْه
􀀀
خامِسَهَ أَنَّ غَضَبَ هِ 􀀀 وَ الْ
:و بار پنجم میگوید:
غضب خدا بر من اگر شوهرم در این نسبتی که بمن میدهد راستگو باشد.
آن گاه حاکم میان آنها جدایی می اندازد و هرگز بر یکدیگر حلال نمیشوند.
ص : 104
1) -ظاهرا منظور این است که اگر شبیه به شوهر باشد مال شوهر است و اگر شبیه به زناکار باشد،مال زناکار است. -1
زن باید از وقت انجام مراسم لعان عده نگاه دارد.
تَوّ حَکِیمٌ
ابٌ􀀀 اللّ
􀀀
اللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ هَ
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود و خدا توبه پذیر و حکیم نبود و شما را از زنا و فاحشه نهی نمیکرد و دستور اقامۀ حد
نمیداد،مردم هلاك می شدند و نسل فاسد می گشت و نسب ها منقطع می شد.(از ابو مسلم) برخی گویند:اگر خدا فضل و
انعام نداشت و توبه کاران را رحم نمیکرد،به آن که دروغگو بود،عذابی بزرگ می رسید یعنی دروغگو را معرفی می کرد تا
حد بخورد.
برخی گویند:اگر خدا فضل و رحمت نداشت و توبه پذیر و حکیم نبود،در کیفر شما تعجیل و شما را بواسطۀ زنا رسوا میکرد.
ص : 105
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 11 تا 15
اشاره
تَوَلّ کِبْرَهُ
􀀀
لا تَحْسَ بُوهُ شَ  را لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ لِکُلِّ اِمْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اِکْتَسَبَ مِنَ اَلْإِثْمِ وَ اَلَّذِي ی 􀀀 جاؤُ بِالْإِفْکِ عُصْ بَهٌ مِنْکُمْ 􀀀 إِنَّ اَلَّذِینَ
جاؤُ عَلَیْهِ 􀀀 لا 􀀀 ذا إِفْکٌ مُبِینٌ ( 12 ) لَوْ 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 اتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً وَ ق 􀀀 لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِن 􀀀 ذابٌ عَظِیمٌ ( 11 ) لَوْ 􀀀 مِنْهُمْ لَهُ عَ
ا وَ اَلْآخِرَهِ 􀀀 اَللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی اَلدُّنْی
􀀀
فَضْ لُ هِ 􀀀 کاذِبُونَ ( 13 ) وَ لَوْ لا 􀀀 اَللّ هُمُ اَلْ
􀀀
ئِکَ عِنْدَ هِ 􀀀 داءِ فَأُول 􀀀 داءَ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَ 􀀀 بِأَرْبَعَهِ شُهَ
ا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَ بُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ 􀀀 واهِکُمْ م 􀀀 ذابٌ عَظِیمٌ ( 14 ) إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْ 􀀀 ما أَفَضْتُمْ فِیهِ عَ 􀀀 لَمَسَّکُمْ فِی
( اَللّ عَظِیمٌ ( 15
􀀀
هِ
ص : 106
ترجمه:
آنان که دروغ بزرگ پرداختند،گروهی از خود شمایند،این دروغ را براي خود شر نپندارید،بلکه خیر شما است.براي هر یک
از آنهاست گناهی که کسب کرده است.آنکه معظم گناه را بر عهده گرفته،برایش عذابی بزرگ است.چرا هنگامی که آن
دروغ را شنیدید،زنان و مردان مؤمن بخود گمان نیکو نبردند و نگفتند که این دروغ آشکاري است؟چرا چهار شاهد بر آن
نیاوردند؟بنا بر این هنگامی که شاهد نیاوردند،اینان در پیشگاه خدا دروغگویند.اگر فضل و رحمت خدا در دنیا و آخرت
شامل حال شما نبود،در آن دروغی که در آن خوض کردید،عذابی بزرگ به شما می رسید.هنگامی که به زبان ها می
آوردید و بدهان ها می گفتید آنچه که شما را به آن علم نیست و آن را آسان می شمردید و حال آنکه پیش خدا بزرگ
است.
قرائت:
کبر:یعقوب به کسر کاف و دیگران بضم خوانده اند.بنا بر اول بمعنی بزرگی و بنا بر دوم بمعنی سنگینی و وزر است.
شأن نزول:
از عایشه نقل شده است که هر گاه پیامبر گرامی قصد سفر می کرد،میان زنان قرعه می انداخت و بنام هر که قرعه اصابت
میکرد،او را با خود می برد.در یکی از سفرهاي جنگی قرعه بنام من افتاد و این بعد از نزول آیۀ حجاب بود.-برخی گفته
اند:جنگ بنی المصطلق بود-در وقت مراجعت،در نزدیکی مدینه و در موقع کوچ کردن لشکر برخاستم و از سپاه دور
شدم.پس از قضاء حاجت و حرکت بسوي لشکر متوجه شدم که گلو بندم پاره شده و دانه هایش ریخته است.برگشتم که دانه
هاي گلو بندم را بیابم، سپاهیان هودج خالی مرا بر شتر گذاشته و رفته بودند.
بگمان اینکه من در هودج هستم.زیرا در آن وقت زن ها لاغر و کم گوشت و سبک بودند.زیرا غذاي ناچیزي میخوردند.من
گردن بندم را یافتم و بمحل اول بازگشتم اما هیچکس در آنجا نیافتم.فکر کردم سپاهیان متوجه نبودن من در هودج می شوند
ص : 107
و به سراغ من می آیند.نشستم و خواب بر من غالب شد.
صفوان بن معطل از سپاه دنبال مانده بود.وقتی بمنزل من می رسد،شبح انسانی توجهش را جلب میکند.و بالآخره مرا می
شناسد.منهم وقتی متوجه او شدم،صورتم را پوشیدم.بخدا او با من تکلم نکرد.شترش را خوابانید و من سوار شدم او شتر را راند
اللّ بن ابی بار سنگین این گناه را بدوش
􀀀
تا موقع ظهر به سپاه رسیدیم و در بارة من،بهلاکت رسید آنکه بهلاکت رسید و عبد ه
کشید.
ما بمدینه رسیدیم و من بمدت یک ماه بیمار شدم.در این مدت مردم سرگرم گفتگو در بارة تهمتی بودند که بمن بسته شده
بود.و من اطلاع نداشتم.تنها میدیدم پیامبر خدا نسبت بمن کم لطف تر از اوقاتی است که بیمار میشدم.او فقط داخل می شد و
سلام می کرد و سراغی می گرفت.من از این رفتار او ناراحت می شدم و سر آن را نمیدانستم تا اینکه پس از بهبودي بهمراه ام
مسطح بمنظور قضاي حاجت،از خانه خارج شدم.در آن وقت هنوز در خانه ها محلی براي قضاي حاجت نداشتیم و مثل
عربهاي دیگر از داشتن محل قضاي حاجت در خانه،متنفر بودیم.ناچار بودیم فقط شبها بیرون برویم.مادر ام مسطح خالۀ پدرم
بود.
در حین حرکت پاي او مسطح لغزید و فرزند خود مسطح را نفرین کرد.
گفتم:حرف بدي گفتی!مردي را بدگویی میکنی که در جنگ بدر شرکت جسته است؟ گفت:دخترم،مگر سخن او را نشنیده
اي؟ گفتم:چه گفته است؟ او سخن دروغ پردازان را براي من تعریف کرد.در نتیجه بیماري من شدید شد.وقتی بخانه
بازگشتم،پیامبر تشریف آورد و جویاي حال من شد.از او اجازه خواستم که بخانۀ پدرم روم.مرا اجازه داد.بخانۀ پدر آمدم و از
مادرم پرسیدم:مردم چه می گویند؟گفت:ناراحت نباش.بخدا هر زن زیبایی که داراي عده اي هوو باشد، اینگونه ماجراها
برایش پیش می آید
ص : 108
اللّ !مردم این حرف ها را می زنند؟ گفت:آري.
􀀀
گفتم:سبحان ه
آن شب تا صبح گریه کردم و خواب بر چشمم راه نیافت،پیش از آنکه وحی نازل شود،پیامبر از اسامه بن زید و علی بن ابی
اللّ ،آنها خانوادة تواند و ما
􀀀
طالب(ع)در بارة جدا شدن از من مشورت کرد.اسامه که مرا بی گناه میدانست،عرض کرد:یا رسول ه
در بارة آنها جز نیکی نمیدانیم.اما علی(ع)گفت:خداوند بر تو سخت نگرفته است.جز او زنان دیگري هم هستند.اگر از کنیز
سؤال کنی،ترا تصدیق خواهد کرد.پیامبر از بریره پرسید:آیا در بارة عایشه سوء ظنی داري؟ بریره گفت:عایشه دختر خردسالی
است که بر خمیر خانواده خوابش می برد.از او چشمپوشی کن.بخدا من او را پاك میدانم.
هیچ گمان نمیکردم در بارة من وحی نازل شود ولی امیدوار بودم که پیامبر در بارة بیگناهی من خوابی ببیند.سرانجام خداوند
وحی نازل کرد و حال پیامبر تغییر کرد و مثل سایر اوقاتی که بر او وحی نازل می شد،عرق کرد.آن گاه که وحی را دریافت
کرد،بمن فرمود:عایشه،ترا مژده می دهم که خداوند ترا تبرئه کرد.
مادرم گفت:برخیز و به خانۀ پیامبر خدا برو.
گفتم:بخدا نمی روم.تنها خدا را ستایش می کنم که آیه در برائت من نازل فرمود.
تا ده آیه به این مناسبت نازل شده است. «... جاءُو بِالْإِفْکِ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ » : آیۀ
مقصود:
جاءُو بِالْإِفْکِ عُصْبَهٌ مِنْکُمْ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ
:اي مسلمانان،آنهایی که آن دروغ بزرگ را جعل کردند و باعث اشتباه مردم شدند،گروهی از خود شمایند.ابن عباس و عایشه
اللّ بن ابی است که بار این گناه و اشاعۀ آن را بدوش گرفت و دیگر مسطح بن اثاثه و حسان بن ثابت
􀀀
گویند:یکی از آنها عبد ه
و حمنه بنت جحش است.
لا تَحْسَبُوهُ شَ  را لَکُمْ بَلْ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ 􀀀
:این خطاب بعایشه و صفوان است زیرا
ص : 109
هدف تیر تهمت،آنها بودند.همچنین به کسانی است که به سبب این تهمت ناراحت و غمگین شده بودند.یعنی:این تهمت را
بد تصور نکنید،بلکه خیر شماست.زیرا خداوند عایشه را تبرئه میکند و او را بخاطر صبرش اجر میدهد و سزاي گناه آنها که
تهمت زده اند،می دهد.
حسن گوید:خطاب به آنهایی که تهمت زده اند یعنی اي تهمت زنندگان،این تأدیب را براي خودش نپندارید بلکه خیر حساب
کنید،زیرا شما را وادار بتوبه می کند و از تکرار چنین عملی باز میدارد.
لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ
:هر یک از تهمت زنندگان کیفر گناه خود را به اندازة استحقاق می بیند.
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 تَوَلّ کِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَ
􀀀
وَ الَّذِي ی
اللّ بن ابی است که رئیس تهمت زنندگان و پیشواي آنها بود.مردم پیش او جمع می شدند و او قضیه را با آب و
􀀀
:مقصود عبد ه
تاب و صحنه سازي برایشان نقل می کرد.می گفت:زن پیغمبرتان شبی را با مردي گذرانید.آن گاه به اتفاق آن مرد پیش شما
آمد.بخدا،اینها از یکدیگر نجات پیدا نکرده اند.
مقصود از عذاب عظیم،عذاب جهنم در آخرت است.
برخی گفته اند:مقصود مسطح بن اثاثه است و برخی گفته اند:مقصود حسان بن ثابت است.در روایت است که حسان در وقتی
وَ الَّذِي » : که نابینا شده بود،نزد عایشه آمد.بعایشه گفتند:حسان آمد و به تو تهمت هاي ناروایی بست و خدا در بارة او فرمود
عایشه گفت:مگر نه چشم خود را از دست داده است؟ حسان گفت: «... تَوَلّ کِبْرَهُ
􀀀
ی
حصان رزان ما تزن بریبه
و تصبح غرثی من لحوم الغوافل
زنی پاکدامن و با وقار که نسبت سویی به او داده نمیشود و بیگناهی را متهم نمی سازد.
عایشه گفت:ولی تو چنین نیستی.
اتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً 􀀀 لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِن 􀀀 لَوْ
:چرا
ص : 110
هنگامی که این تهمت را شنیدید،زنان و مردان مؤمن نسبت به خودشان و افرادي که بمنزلۀ خودشان هستند،گمان نیکو
نبردند؟!زیرا مؤمنین همگی مانند نفس واحده هستند و در غم و شادي یکدیگر شریکند و اگر محنتی براي یکی از آنها پیش
آید براي همۀ آنها پیش آمده است.یعنی وظیفۀ مؤمن این است که هر چه در بارة برادر دینی خود می شنود،از حسن ظن خود
نسبت به او کم نکند و همانطوري که بخود حسن ظن دارد به او هم حسن ظن داشته باشد.این خطاب به کسانی است که وقتی
تهمت عایشه را می شنیدند سکوت کرده،نه تصدیق میکردند و نه انکار.در حالی که عایشه ام المؤمنین است و همانطوري که
مؤمنین بمادر خود حسن ظن دارند،باید بعایشه هم حسن ظن داشته باشند.وانگهی همانطوري که خلوت با مادر موجب سوء
ظنی نمیشود، خلوت صفوان هم با عایشه-که مادر همۀ مؤمنین است-نباید موجب سوء ظنی بشود.
ذا إِفْکٌ مُبِینٌ 􀀀􀀀 الُوا ه 􀀀 وَ ق
داءَ :چرا چهار شاهد نیاوردند که بر صدق مدعاي آنها 􀀀 جاءُو عَلَیْهِ بِأَرْبَعَهِ شُهَ 􀀀 لا 􀀀 :و چرا نگفتند:این دروغ آشکاري است؟ لَوْ
کاذِبُونَ :و هنگامی که بر اثبات مدعاي خود شاهد نیاوردند،بحکم 􀀀 اللّ هُمُ الْ
􀀀
ئِکَ عِنْدَ هِ 􀀀 داءِ فَأُول 􀀀 گواهی دهند؟ فَإِذْ لَمْ یَأْتُوا بِالشُّهَ
خداوند همه دروغگویند.
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 ما أَفَضْتُمْ فِیهِ عَ 􀀀 ا وَ الْآخِرَهِ لَمَسَّکُمْ فِی 􀀀 اللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْی
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر خداوند در عقوبت شما تعجیل میکرد و شما را مهلت نمیداد که توبه کنید،بواسطۀ اینکه خود را به این تهمت ناروا
مشغول کردید،گرفتار عذابی می شدید که هرگز پایان نمی پذیرفت.
اکنون وقت عذاب آنها را بفرض عدم مهلت بیان داشته،می فرماید:
ا لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ 􀀀 واهِکُمْ م 􀀀 إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِکُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْ
:همان وقتی که براي یکدیگر آن تهمت را نقل می کردید و چیزهایی می گفتید که به آن علم نداشتید.
اللّ عَظِیمٌ
􀀀
وَ تَحْسَبُونَهُ هَیِّناً وَ هُوَ عِنْدَ هِ
:با اینکه این دروغ و افتراء پیش خداوند بزرگ بود،شما آن را کوچک می شمردید.
ص : 111
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 16 تا 20
اشاره
اَللّ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ
􀀀
انٌ عَظِیمٌ ( 16 ) یَعِظُکُمُ هُ 􀀀 ذا بُهْت 􀀀􀀀 حانَکَ ه 􀀀 ذا سُبْ 􀀀􀀀 ا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِه 􀀀 ا یَکُونُ لَن 􀀀 لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ م 􀀀 وَ لَوْ
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 احِشَهُ فِی اَلَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 18 ) إِنَّ اَلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ اَلْف
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 اَللّ لَکُمُ اَلْآی
􀀀
مُؤْمِنِینَ ( 17 ) وَ یُبَیِّنُ هُ
( اَللّ رَؤُفٌ رَحِیمٌ ( 20
􀀀
اَللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ هَ
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 لا تَعْلَمُونَ ( 19 ) وَ لَوْ 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ
􀀀
ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ هُ 􀀀 فِی اَلدُّنْی
ترجمه:
چرا هنگامی که شنیدید،نگفتید:ما را نرسد که به این مطلب تکلم کنیم.
منزهی تو.این است بهتانی بزرگ.خداوند شما را از باز گشتن به چنین کاري اگر ایمان دارید براي همیشه،پند می دهد.و خدا
آیات را براي شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم است.کسانی که دوست میدارند در میان مردم فاحشه شیوع پیدا کند،
برایشان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است و خدا میداند و شما نمیدانید.اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمتش و اینکه
خداوند مهربان و رحیم است،در کیفر شما تعجیل میکرد.
ص : 112
مقصود:
اکنون در رد و انکار آنها افزوده،می فرماید:
ذا􀀀􀀀 ا أَنْ نَتَکَلَّمَ بِه 􀀀 ا یَکُونُ لَن 􀀀 لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ م 􀀀 وَ لَوْ
:چرا هنگامی که این سخن را شنیدید،نگفتید:براي ما حلال نیست که در این حدیث خوض کنیم و به آن تکلم کنیم؟
انٌ عَظِیمٌ :و چرا نگفتید:خدایا تو منزهی.اینکه آنها می گویند:دروغی است که کیفر آن بزرگ است؟ برخی 􀀀 ذا بُهْت 􀀀􀀀 حانَکَ ه 􀀀 سُبْ
براي تعجب است.برخی گویند:یعنی خدایا ترا از اینکه معصیت کنیم،منزه میداریم. « سبحانک » گویند:کلمه
اللّ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَداً إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
􀀀
یَعِظُکُمُ هُ
:اگر خدا و رسول را قبول دارید و موعظه شان را می پذیرید،خدا شما را موعظه میکند که مادامی که زنده اید،چنین کاري
تکرار نکنید.
اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 اللّ لَکُمُ الْآی
􀀀
وَ یُبَیِّنُ هُ
:خداوند آیات را در مورد امر و نهی براي شما بیان میکند و خدا به کردار شما دانا و در کارهاي خود حکیم است و
هیچکاري را بدون حکمت انجام نمی دهد.
اکنون تهمت زنندگان را تهدید کرده،می فرماید:
ا وَ الْآخِرَهِ 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ فِی- الدُّنْی 􀀀 احِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْف
:آنان که دوست دارند زنا و زشتیها در میان مؤمنین شیوع پیدا کند و افراد مؤمن را متهم بفاحشه می کنند،در دنیا گرفتار حد و
در آخرت گرفتار عذاب جهنم خواهند شد.
لا تَعْلَمُونَ 􀀀 اللّ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ
􀀀
وَ هُ
:خداوند میداند که در اینگونه تهمتها چه عواقب وخیمی است و شما نمیدانید.
اکنون فضل و منت خود را نسبت به آنها بیان داشته،می فرماید:
اللّ رَؤُفٌ رَحِیمٌ
􀀀
اللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ هَ
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر فضل و رحمت
ص : 113
خدا بر شما نبود و رأفت و رحمت او شامل حال شما نمیشد،در کیفر شما تعجیل میکرد.لکن او برحمت خود شما را مهلت داد
تا توبه کنید و از گفتۀ خود نادم شوید.
(جواب لو لا حذف شده)
نظم آیات:
ابتداء حکم نسبت زنا بزنان پاکدامن را بیان کرد.سپس حکم نسبت زنا بهمسران را.آن گاه به بیان حکم نسبت زنا به همسران
پیامبر که مادران مؤمنین هستند،بیان کرد.
ص : 114
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 21 تا 25
اشاره
اَللّ عَلَیْکُمْ وَ
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 شاءِ وَ اَلْمُنْکَرِ وَ لَوْ 􀀀 طانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْ 􀀀 واتِ اَلشَّیْ 􀀀 طانِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُ 􀀀 واتِ اَلشَّیْ 􀀀 لا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
یَأْتَلِ أُولُوا اَلْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ اَلسَّعَهِ أَنْ 􀀀 اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 21 ) وَ لا
􀀀
شاءُ وَ هُ 􀀀 اَللّ یُزَکِّی مَنْ یَ
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 ی مِنْکُمْ مِنْ أَحَ دٍ أَبَداً وَ ل 􀀀 ا زَک 􀀀 رَحْمَتُهُ م
اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
اَللّ لَکُمْ وَ هُ
􀀀
تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 اَللّ وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْ فَحُوا أَ لا
􀀀
اجِرِینَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 ساکِینَ وَ اَلْمُه 􀀀 ی وَ اَلْمَ 􀀀 یُؤْتُوا أُولِی اَلْقُرْب
ذابٌ عَظِیمٌ ( 23 ) یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ 􀀀 ا وَ اَلْآخِرَهِ وَ لَهُمْ عَ 􀀀 اتِ لُعِنُوا فِی اَلدُّنْی 􀀀 لاتِ اَلْمُؤْمِن 􀀀 افِ 􀀀 اتِ اَلْغ 􀀀 22 ) إِنَّ اَلَّذِینَ یَرْمُونَ اَلْمُحْصَن )
( اَللّ هُوَ اَلْحَقُّ اَلْمُبِینُ ( 25
􀀀
اَللّ دِینَهُمُ اَلْحَقَّ وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ هَ
􀀀
کانُوا یَعْمَلُونَ ( 24 ) یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ هُ 􀀀 ما 􀀀 وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِ
ص : 115
ترجمه:
اي مردم مؤمن،از راه هاي شیطان پیروي نکنید و هر کس پیرو راه هاي شیطان باشد،شیطان امر به فحشاء و منکر میکند و اگر
فضل و رحمت خدا بر شما نبود،هیچیک از شما هرگز پاك نمیشد.ولی خدا هر که را بخواهد پاك می کند و خدا شنوا و
داناست.
و ثروتمندان شما کمک به خویشاوندان و مستمندان و مهاجرین در راه خدا را ترك نکنند و باید عفو کنند و ببخشایند.آیا
دوست نمیدارید که خدا شما را بیامرزد و خدا آمرزگار و رحیم است.آنان که زنان پاکدامن و بی آلایش و با ایمان را تهمت
می زنند،در دنیا و آخرت ملعونند و براي آنها عذابی بزرگ است.روزي که زبانها و دستها و پاها بعمل آنها شهادت
میدهند.در آن روز خداوند تمامی کیفر حقیقی آنها را میدهد و خواهند دانست که خداوند حق و آشکار است.
قرائت:
است. « یزکی » ما زکی:روح از یعقوب به تشدید و دیگران به تخفیف خوانده اند.شاهد تشدید
خوانده اند و به معنی حلف و سوگند است. « یتأل » یأتل:ابو جعفر و جمعی
به معنی سوگند و قصور هر دو آمده است. « یأتل » اما
و لیعفوا و لیصفحوا:به تاء نیز روایت شده است.
تشهد:کوفیان-بجز عاصم-به یاء و دیگران به تاء خوانده اند.علت این است که تأنیث فاعل حقیقی نیست.
شأن نزول:
در بارة ابو بکر و پسر خاله اش مسطح بن اثاثه نازل شده است.مسطح از مهاجرین و از مجاهدین بدر «... لا یَأْتَلِ 􀀀 وَ » گویند:آیه
و فقیر بود و ابو بکر نفقۀ او را میداد.
پس از جریان تهمت به عایشه،ابو بکر نفقۀ او را قطع کرد و قسم خورد که هیچوقت به او کمک ندهد.وقتی که این آیه نازل
شد،ابو بکر نفقۀ او را داد و گفت:دوست میدارم که خدا مرا بیامرزد.بخدا هرگز نفقه اش را قطع نمیکنم.
ص : 116
برخی گفته اند:در بارة یتیمی است که در خانۀ ابو بکر بود و سوگند خورده بود که نفقه اش را ندهد.
برخی گفته اند:در بارة جماعتی از اصحاب است که قسم خورده بودند به آنهایی که تکلم به تهمت کرده بودند،صدقه ندهند
و با آنها مواسات نکنند.
مقصود:
اکنون دستور میدهد که از پیروي شیطان خودداري کنند.می فرماید:
طانِ 􀀀 واتِ الشَّیْ 􀀀 لا تَتَّبِعُوا خُطُ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا 􀀀ی
:اي مردم مؤمن از پیروي آثار و راه هاي شیطان-و بقولی وسوسه هاي او-که موجب خشنودي او می شود، خودداري کنید.
شاءِ وَ الْمُنْکَرِ 􀀀 طانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْ 􀀀 واتِ الشَّیْ 􀀀 وَ مَنْ یَتَّبِعْ خُطُ
:علت اینکه باید از پیروي راه شیطان خودداري کرد،این است که شیطان شما را به زشتی و منکر امر می کند.
ی مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً 􀀀 ا زَک 􀀀 اللّ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ م
􀀀
لا فَضْلُ هِ 􀀀 وَ لَوْ
:اگر خدا به شما لطف نمیکرد و دستوراتی به شما نمیداد که موجب پاکی و صفاي شما گردد،هیچیک از شما پاك و صافی
نمی شد.یا هیچیک از شما از وسوسه هاي شیطان خلاص نمیشد.
شاءُ 􀀀 اللّ یُزَکِّی مَنْ یَ
􀀀
کِنَّ هَ 􀀀 وَ ل
:اما خداوند به لطف خودش هر که را بخواهد بکارهایی وا میدارد که پاك شود و صفاي درون پیدا کند.
اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ
:خداوند از روي مصلحت و لطف با مردم رفتار میکند زیرا سخن آنها را می شنود و به احوال و افعال آنها داناست.
از این آیه استفاده میشود که خداوند براي بندگان چیزهایی اراده میکند که خلاف ارادة شیطان است و چون فحشاء و منکر
پیش خدا مذموم است،شیطان که انجام دهنده و خواهندة فحشاء و منکر است،پیش او مذموم تر است.بعلاوه این آیه دلالت
دارد که هیچکس جز به لطف خداوند،شایستگی پیدا نمیکند.
ساکِینَ 􀀀 ی وَ الْمَ 􀀀 لا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَ السَّعَهِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِی الْقُرْب 􀀀 وَ
ص : 117
اللّ
􀀀
اجِرِینَ فِی سَبِیلِ هِ 􀀀 وَ الْمُه
:ثروتمندان و توانگران سوگند نخورند-یا کوتاهی نکنند-از کمک کردن به خویشاوندان و مستمندان و هجرت کنندگان در
راه خدا.
مسطح هم خویشاوند ابو بکر بود،هم مستمند بود و هم مهاجر.
وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا
:باید از خطاي آنها و گناهانشان در گذرند.
سپس به توانگران می گوید:
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
اللّ لَکُمْ وَ هُ
􀀀
لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ هُ 􀀀 أَ
:آیا دوست نمیدارید که خداوند به پاداش عفوتان،شما را بیامرزد؟خداوند آمرزگار و رحیم است.
ا وَ الْآخِرَهِ 􀀀 اتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْی 􀀀 لاتِ الْمُؤْمِن 􀀀 افِ 􀀀 اتِ الْغ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَن
:
آنان که زنان پاکدامن و بی خبر از کارهاي زشت و مؤمن بخدا و رسول را تهمت می زنند،در دنیا و آخرت از رحمت خدا
دورند.بقولی یعنی:در دنیا و آخرت سزاوار لعنند و بقولی یعنی:در دنیا سزاوار تازیانه و در آخرت سزاوار عذابند.
ذابٌ عَظِیمٌ 􀀀 وَ لَهُمْ عَ
:و با اینکه سزاوار لعنند،گرفتار عذابی بزرگ خواهند شد.
کانُوا یَعْمَلُونَ 􀀀 ما 􀀀 یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ بِ
:
این عذاب بزرگ در آن روزي است که زبانها به تهمت آنها و سایر اعضاء به معصیت آنها شهادت میدهند.
در بارة چگونگی شهادت اعضاء،چند قول است:
-1 خداوند آنها را چنان می سازد که بتوانند نطق کنند.
-2 خداوند آهنگ شهادت را در آنها خلق می کند.در حقیقت آهنگ و تکلم از خود خداست و مجازاً به اعضاء نسبت داده
شده است.
-3 خداوند علامتی در آنها قرار میدهد که بمنزلۀ سخن گفتن و شهادت دادن است.
اما شهادت زبانها این است که گنهکاران وقتی می بینند انکار براي آنها فایده ندارد،ناچار اعتراف می کنند.
یس 65 )ممکن است منظور این باشد که ) «... واهِهِمْ 􀀀 ی أَفْ 􀀀 اَلْیَوْمَ نَخْتِمُ عَل » اما آیه
ص : 118
زبان آنها را بیرون می آوریم و دهان آنها را مهر می زنیم و ممکن است مقصود این باشد که در حال شهادت دست و
پا،دهانشان را مهر می زنیم.
اللّ دِینَهُمُ الْحَقَّ
􀀀
یَوْمَئِذٍ یُوَفِّیهِمُ هُ
:در آن روز خداوند جزاي حقیقی آنها را بطور کامل میدهد.پس دین بمعنی جزاء است.ممکن است مقصود این باشد که در
آن روز خداوند جزاء دین حقیقی آنها را خواهد داد.بنا بر این مضاف حذف شده و مضاف الیه جانشین آن گشته است.
اللّ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ
􀀀
وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ هَ
:و در آن روز به آشکارا می دانند که خدا حق است و به حقانیت او اعتراف و اقرار میکنند.کلمۀ مبین یعنی کسی که حقائق
امور را بیان می کند و آیات مهم را آشکار می سازد.
نظم آیات:
ابتداء حکم تهمت زننده را ذکر کرد و بر او حد واجب ساخت و شهادت او را رد کرد و او را فاسق نامید.بدنبال آن داستان
تهمت عایشه را آورد.بخاطر اینکه ارتباط به آن داشت.سپس صنف دیگري از تهمت زنندگان یعنی منافقین را ذکر
کرده،فرمود:
«... إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ »
و بیان کرد که آنها گرفتار غضب و لعنت هستند.
«... اتِ􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَن » : آن گاه همۀ آنها را مورد تهدید قرار داده،فرمود
ص : 119
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 26 تا 29
اشاره
مِمّ یَقُولُونَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ
ا􀀀 مُب أُول رََّؤُنَ ئِکَ􀀀 لِلطَّی اتِ􀀀 اتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ اَلطَّیِّبُونَ بِّ 􀀀 لِلْخَبِیث وَ اَلطَّیِّب اتِ 􀀀 اتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ اَلْخَبِیثُونَ 􀀀 اَلْخَبِیث
ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ( 27 ) فَإِنْ 􀀀 ا 􀀀 ی أَهْلِه 􀀀 حَتّ تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَل
ی􀀀 ب لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ یُُوتِکُمْ 􀀀 آم ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ نَُوا 􀀀 26 ) ی )
( ما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ ( 28 􀀀 اَللّ بِ
􀀀
ی لَکُمْ وَ هُ 􀀀 حَتّ یُؤْذَنَ لَکُمْ وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ اِرْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْک
ی􀀀 تَد ا􀀀 خُْلُوه 􀀀 ا أَحَ داً فَلا 􀀀 لَمْ تَجِ دُوا فِیه
( ا تَکْتُمُونَ ( 29 􀀀 ا تُبْدُونَ وَ م 􀀀 اَللّ یَعْلَمُ م
􀀀
اعٌ لَکُمْ وَ هُ 􀀀 ا مَت 􀀀 احٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیه 􀀀 لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن
ترجمه:
زنان خبیث براي مردان خبیث و مردان خبیث براي زنان خبیث و زنان پاك براي مردان پاك و مردان پاك براي زنان
پاکند.اینها از آنچه می گویند،مبرایند.
ص : 120
براي ایشان است آمرزش و روزي گرامی.اي کسانی که ایمان آورده اید داخل خانه هاي دیگران نشوید تا اینکه اذن بگیرید و
بر اهل خانه سلام کنید.این براي شما بهتر است.باشد که متذکر شوید.اگر هیچکس در خانه نیافتید داخل نشوید تا به شما اذن
داده شود و اگر به شما گفته شود:برگردید،برگردید که براي شما نافع تر است و خدا بکردار شما داناست.گناهی بر شما
نیست که داخل خانه هاي غیر مسکونی شوید که در آن متاعی دارید.خدا به آنچه آشکار و پنهان میکنید عالم است.
لغت:
استیناس:کسب علم و آشنایی.
مقصود:
اتِ􀀀 اتُ لِلطَّیِّبِینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّب 􀀀 اتِ وَ الطَّیِّب 􀀀 اتُ لِلْخَبِیثِینَ وَ الْخَبِیثُونَ لِلْخَبِیث 􀀀 اَلْخَبِیث
:در بارة معنی این قسمت اقوالی است:
-1 سخنان خبیث و زشت براي مردان خبیث و مردان خبیث براي سخنان خبیثند و سخنان نیکو براي مردان نیکو و مردان نیکو
براي سخنان نیکویند.
ملاحظه کنید که هر گاه از مرد خوب سخن زشتی بشنوید،می گویید:خدا او را بیامرزد.چنین سخنی با خوي او سازش ندارد.
-2 گناهان خبیث براي مردان خبیث و مردان خبیث براي گناهان خبیثند و کارهاي نیکو و پسندیده براي مردان خوب و مردان
خوب براي کارهاي نیکو و پسندیده اند.
-3 زنان خبیث براي مردان خبیث و مردان خبیث براي زنان خبیث و زنان پاك براي مردان پاك و مردان پاك براي زنان
پاکند.
«... انِیَهً أَوْ مُشْرِکَهً 􀀀 إِلاّ ز
􀀀
لا یَنْکِحُ 􀀀 اَلزّ
انِی 􀀀 » ، این معنی از امام باقر و امام صادق(ع)نیز روایت شده است،فرموده اند:این آیه هم نظیر
است که گروهی از مردان میخواستند با زنان بدکاره ازدواج کنند و خداوند آنها را از این کار نهی کرد و این کار را براي
ایشان مکروه شمرد.
ص : 121
مِمّ یَقُولُونَ
ا􀀀 مُب أُول رََّؤُنَ ئِکَ􀀀
:پاکان از آنچه می گویند،منزهند.فراء گوید:منظور عایشه و صفوان است.(در جمع جانب مذکر تغلیب شده است) لَهُمْ مَغْفِرَهٌ
وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ :این زنان و مردان پاك،گناهانشان از جانب خداوند آمرزیده می شود و در بهشت از روزي ارزندة او استفاده
میکنند.
اکنون مؤمنین را مخاطب ساخته،می فرماید:
حَتّ تَسْتَأْنِسُوا
ی􀀀 ب لا تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ یُُوتِکُمْ 􀀀 آم ا أَیُّهَا الَّذِینَ نَُوا 􀀀ی
:
اي مردم مؤمن داخل خانه هاي دیگران نشوید،مگر اینکه اجازه بگیرید.
برخی گویند:یعنی آشنایی بدهید و خود را معرفی کنید.
اللّ ،مقصود از استیناس چیست؟ فرمود:اینکه انسان تسبیح و حمد و تکبیر بگوید و
􀀀
ابو ایوب انصاري گوید:پرسیدم یا رسول ه
تنحنح کند که اهل خانه متوجه او شوند.
سهل بن سعد گوید:مردي در یکی از حجره هاي رسول خدا نگاه کرد.حضرت در حالی که ابزاري در دست داشت و سر را
اصلاح میکرد،فرمود:اگر میدانستم نگاه میکنی،این را به چشمت می زدم.تنها در موقع نگاه کردن،باید اجازه گرفت.
در روایت است که مردي خدمت پیامبر عرض کرد:از مادرم هم اجازه بگیرم؟ فرمود:آري.گفت:او بجز من خادمی ندارد.آیا
باید از او اجازه بگیرم؟فرمود:
آیا میل داري او را عریان ببینی؟مرد جواب داد:نه.فرمود:پس اجازه بگیر.
ا􀀀 ی أَهْلِه 􀀀 وَ تُسَلِّمُوا عَل
:و مگر اینکه سلام کنید.برخی گفته اند:در اینجا تقدیم و تأخیر است.یعنی داخل نشوید مگر اینکه سلام کنید و اجازه
بگیرید.اگر اجازه داده شد،داخل شوید.برخی گویند:یعنی داخل نشوید مگر اینکه بوسیله سلام اجازه بگیرید.
در روایت است که مردي بوسیلۀ تنحنح از پیامبر خدا اجازه خواست.حضرت به زنی که نامش روضه بود،فرمود:برخیز و به او
یاد بده که بگوید:السلام علیکم.
داخل شوم؟آن مرد شنید و همین کار را کرد.
ص : 122
ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ 􀀀
:داخل شدن با اجازه برایتان بهتر است.
لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ
:باشد که متوجه اوامر و نواهی و موعظه هاي الهی شده، از آنها پیروي کنید.
حَتّ یُؤْذَنَ لَکُمْ
ی􀀀 تَد ا􀀀 لا خُْلُوه 􀀀 ا أَحَداً فَ 􀀀 فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فِیه
:اگر کسی در خانه نیست که شما را اجازه دهد،داخل نشوید.زیرا ممکن است چیزي در خانه باشد که شما نباید از آن اطلاع
پیدا کنید.مگر اینکه صاحبان خانه ها به شما اجازه دهند.
بدینترتیب به هیچ وجه نمیشود داخل خانۀ غیر شد.اعم از اینکه صاحب خانه در خانه باشد یا نباشد.مگر اینکه اجازه داده
باشد.حتی جایز نیست بداخل خانه نگاه کند تا بداند که کسی در آن هست یا نیست؟مگر اینکه در خانه باز باشد.زیرا صاحب
خانه با بازگذاشتن در،نگاه کردن را مباح دانسته است.
ی لَکُمْ 􀀀 وَ إِنْ قِیلَ لَکُمُ ارْجِعُوا فَارْجِعُوا هُوَ أَزْک
:اگر به شما اجازة ورود ندادند، برگردید و لجاجت نکنید.خواه صریحاً به شما بگویند:اجازه نیست یا قرائنی باشد که عدم
رضایت آنها را نشان دهد.برگشتن شما هم براي دنیاي شما بهتر است و هم براي دین شما و هم براي پاك شدن شما.
ما تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ 􀀀 اللّ بِ
􀀀
وَ هُ
:خداوند بکردار شما داناست و هیچ چیز بر او مخفی نیست.
اعٌ لَکُمْ 􀀀 ا مَت 􀀀 احٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیُوتاً غَیْرَ مَسْکُونَهٍ فِیه 􀀀 لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن
:گناهی بر شما نیست که داخل خانه هایی شوید که در آنها متاعی نیست.در بارة این خانه ها اقوالی است:
-1 مقصود سراها و حمامها و آسیاهاست که انسان در آنجاها کار و گرفتاري دارد(از امام صادق علیه السلام).
-2 خرابه هایی است که شخص براي قضاي حاجت وارد آنها میشود.
-3 دکانها و تجارتخانه هایی است که متاع مردم در آنجاهاست.شعبی گوید:
همین که صاحبان دکاکین و تجارتخانه ها در آنها را گشوده و اسباب خود را براي فروش
ص : 123
در آنجا قرار داده اند،شاهد اذن و اجازة آنهاست.
-4 مقصود کاروانسراهایی است که در راه ها براي مسافرین ساخته اند.بهتر این است که آیه شامل همۀ این موارد باشد.
ا تَکْتُمُونَ 􀀀 ا تُبْدُونَ وَ م 􀀀 اللّ یَعْلَمُ م
􀀀
وَ هُ
:خداوند به آنچه آشکار و پنهان میکنید عالم است و هیچ چیز بر او مخفی نیست.
نظم آیات:
قبلًا در بارة اهمیت زنا و تهمت سخن گفت:در این آیات دستور داد که بدون اجازه وارد خانۀ کسی نشوند تا بطور کلی از
تهمت دور و از گناه بر کنار بمانند.
ص : 124
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 30 تا 31
اشاره
اتِ یَغْضُضْنَ 􀀀 ما یَصْ نَعُونَ ( 30 ) وَ قُلْ لِلْمُؤْمِن 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
ی لَهُمْ إِنَّ هَ 􀀀 ذلِکَ أَزْک 􀀀 صارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ 􀀀 قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْ
إِلاّ
􀀀
لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ 􀀀 ی جُیُوبِهِنَّ وَ 􀀀 ا وَ لْیَضْ رِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَل 􀀀 ا ظَهَرَ مِنْه 􀀀 إِلاّ م
􀀀
یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ 􀀀 صارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا 􀀀 مِنْ أَبْ
ا􀀀 سائِهِنَّ أَوْ م 􀀀 واتِهِنَّ أَوْ نِ 􀀀 وانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَ 􀀀 وانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْ 􀀀 اءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْ 􀀀 ائِهِنَّ أَوْ أَبْن 􀀀 اءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْن 􀀀 ائِهِنَّ أَوْ آب 􀀀 لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آب
لا یَضْ رِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ 􀀀 ساءِ وَ 􀀀 اتِ اَلنِّ 􀀀 ی عَوْر 􀀀 جالِ أَوِ اَلطِّفْلِ اَلَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَل 􀀀 اَلتّ غَیْرِ أُولِی اَلْإِرْبَهِ مِنَ اَلرِّ
ابِعِین 􀀀 مانُهُنَّ أَوِ 􀀀 مَلَکَتْ أَیْ
( اَللّ جَمِیعاً أَیُّهَا اَلْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ( 31
􀀀
ا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی هِ 􀀀م
ص : 125
ترجمه:
بمردان مؤمن بگو که چشمها را بپوشند و فروج خود را حفظ کنند که این کار براي آنها پاکتر است و خدا بکردارشان آگاه
است.و بزنان مؤمن بگو که چشمها را بپوشند و فروج خود را حفظ کنند و زینت خود را آشکار نکنند مگر آنچه ظاهر است و
روسري ها را بر گریبانها بزنند و زینت خود را جز براي شوهران یا پدران یا پدر شوهران یا پسران یا پسران شوهران یا برادران
یا پسران برادران یا پسران خواهران یا زنان یا کنیزان یا تابعانی که از نظر جنسی بی نیازند یا کودکانی که عورت زنان را
نشناخته اند،آشکار نکنند و پاها را بر زمین نزنند که زینت مخفی ایشان آشکار شود.اي مؤمنان،همگی پیش خداوند توبه کنید
تا رستگار شوید.
قرائت:
غیر:ابو جعفر و ابن عامر و ابو بکر به نصب و دیگران به جر خوانده اند.
بنا بر جر صفت تابعین و نصب آن بنا بر استثناء یا حال است.
ایها:ابن عامر بضم هاء و دیگران به فتح خوانده اند.قرائت ضم تضعیف شده است.
لغت:
غض:کم کردن صدا و دید.
اربه:حاجت.
اعراب:
.« یغضضن » یغضوا:مجزوم و جواب شرط مقدر یا به تقدیر لام امر.همچنین در
ا ظَهَرَ 􀀀م
بیانیه و جار و مجرور در محل نصب و حال است. « من » حرف « مِنْ زِینَتِهِنَّ » :در محل نصب و بدل از
مقصود:
صارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا 􀀀 اکنون به بیان این می پردازد که نظر کردن زن و مرد بیکدیگر چه حکمی دارد؟ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْ
فُرُوجَهُمْ :اي محمد،به-
ص : 126
مؤمنین بگو که چشم خود را از آنچه دیدنش حلال نیست بپوشند و فروج خود را از آنچه روا نیست و از فاحشه ها حفظ
کنند.
ابن زید میگوید:هر جا در قرآن کریم حفظ فروج ذکر شده،مقصود خودداري از زناست.مگر اینجا که منظور پوشش است تا
کسی به فرج ایشان نگاه نکند.از امام صادق(ع)نیز روایت شده است که:براي مرد حلال نیست که به فرج برادر خود نظر کند
و براي زن حلال نیست که به فرج خواهر خود نظر افکند.
ی لَهُمْ 􀀀 ذلِکَ أَزْک 􀀀
:این روش براي دین و دنیاي آنها نافع تر و براي پاك ماندن از تهمت مفیدتر و به تقوي نزدیکتر است.
ما یَصْنَعُونَ 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
إِنَّ هَ
:خدا بهر نوع کرداري که از آنها سر زند، آگاه است.
صارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ 􀀀 اتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْ 􀀀 وَ قُلْ لِلْمُؤْمِن
:بزنان نیز بگو تا همچون مردان چشم خود را فرو پوشند و فرج خود را حفظ کنند.
ا􀀀 ا ظَهَرَ مِنْه 􀀀 إِلاّ م
􀀀
لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ 􀀀 وَ
:مواضع زینت خود را براي اشخاص نامحرم ظاهر نکنند.بدیهی است که خود زینت را میشود نظر کرد.تنها وظیفۀ زن است که
مواضع زینت،مثل گوش و سینه و...را بپوشاند.برخی گفته اند:
زینت بر دو قسم است:آشکار و پنهان.زینت آشکار لازم نیست پوشیده شود و می توان به آن نظر افکند.در بارة زینت آشکار
و پنهان سه قول است:
-1 زینت آشکار لباس و زینت پنهان خلخال و گوشواره و دستبند است.
-2 زینت آشکار سرمه و انگشتري و خضاب کف است.
-3 زینت آشکار صورت و کف دستهاست.در تفسیر علی بن ابراهیم می گوید:
کف دستها و انگشتان است.
ی جُیُوبِهِنَّ 􀀀 وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَل
:زنان باید دنبالۀ روسریها را بر سینه بیندازند تا گردن آنها پوشیده شود.گویند:قبلا روسریها را به پشت می انداختند و سینۀ
آنها آشکار بود.جیوب کنایه از سینه هاست.برخی گویند:به این جهت دستور
ص : 127
میدهد که روسریها را بر سینه ها بیندازند که گوشواره ها و گردنها و سینه ها را بپوشند.
ابن عباس گوید:بدینوسیله مو و سینه و گلو و قسمتهاي پیشین پوشیده می شود.
إِلاّ لِبُعُولَتِهِنَّ
􀀀
لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ 􀀀 وَ
:زنان زینت هاي باطن خود را تنها در برابر شوهران آشکار می کنند و پیش آنها لازم نیست روسري داشته باشند.منظور این
است که زمینه را براي تحریکات شهوي آنها فراهم سازند.پیامبر خدا فرمود:
خدا لعنت کند زنی که خضاب و سرمه نکند.همچنین زنی که شوهر را اجابت نکند و در انجام خواستۀ او تأخیر و کوتاهی
کند و عذرهاي پوچ بتراشد،ملعون شمرده شده است.
واتِهِنَّ 􀀀 وانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَ 􀀀 وانِهِنَّ أَوْ- بَنِی إِخْ 􀀀 اءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْ 􀀀 ائِهِنَّ أَوْ أَبْن 􀀀 اءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْن 􀀀 ائِهِنَّ أَوْ آب 􀀀 أَوْ آب
:بعلاوه در برابر پدر و پدر شوهر و پسر و پسر شوهر و برادر و پسر برادر و پسر خواهر نیز لازم نیست زینت هاي باطن خود را
پنهان کنند.زیرا اینها محرمند و نمیتوانند با زن ازدواج کنند،جد شوهر و نوة شوهر نیز محرمند همۀ اینها جواز نگاه کردنشان به
شرطی است که فسادي در بین نباشد.
اینها می توانند بدون قصد تلذذ به زن نگاه کنند.
سائِهِنَّ 􀀀 أَوْ نِ
:زنان در برابر زنان با ایمان لازم نیست خود را بپوشانند.اما در برابر زنان غیر مسلمان باید خود را بپوشانند.مگر اینکه کنیزشان
باشند.
مانُهُنَّ 􀀀 ا مَلَکَتْ أَیْ 􀀀 أَوْ م
:همچنین در برابر کنیزان لازم نیست خود را بپوشانند.
گفته اند:غلام حق ندارد به موي بی بی خود نگاه کند.برخی گویند:بین غلام و کنیز فرقی نیست.روایتی هم در این مورد از
امام صادق(ع)نقل شده است.جبائی گوید.
غلامی که هنوز بمردي نرسیده،می تواند به بی بی خود نگاه کند.(در هر صورت به حسب فتوي هم غلامان محرم بی بی خود
جالِ :همچنین لازم نیست زنان در برابر مردانی که تابعند و نیازي به زن 􀀀 التّ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَهِ مِنَ الرِّ
ابِعِین 􀀀 شمرده نشده اند) أَوِ ندارند،خود را بپوشند.برخی گویند:مقصود مرد ابلهی است که جیره خوار زن باشد و به زن توجهی نداشته باشد.از امام
صادق(ع)
ص : 128
هم همین طور روایت شده است.برخی گویند:مقصود آدمهاي عقیمی است که تمایل جنسی در وجودشان نیست.برخی
گویند:مقصود افراد اخته و خواجه است.برخی گویند:مقصود پیر مرد است.برخی گویند:مقصود غلام صغیر است.(بهر حال
ی􀀀 آیۀ شریفه مردي را بیان میکند که به علتی تمایل به زن ندارد و همه چیز برایش یکسان است.) أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَل
ساءِ :همچنین در برابر اطفال نابالغی که شهوت جنسی ندارند و عورت زنان را تمیز نمیدهند،لازم نیست خود را 􀀀 اتِ النِّ 􀀀 عَوْر
بپوشند.برخی گفته اند:یعنی اطفالی که قدرت مجامعت ندارند.
ا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ 􀀀 لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ م 􀀀 وَ
:قبلا زنها پاها را به زمین می زدند تا صداي خلخال آنها شنیده شود.قرآن کریم آنها را از این کار نهی کرد.
برخی گویند:مقصود این است که پاها را در موقع راه رفتن طوري حرکت ندهند که خلخال آنها آشکار گردد یا صداي
.( خلخال آنها شنیده شود ( 1
اللّ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
􀀀
وَ تُوبُوا إِلَی هِ
:اي مؤمنان،پیش خدا توبه کنید تا رستگار شوید.
در حدیث است که پیامبر خدا فرمود:اي مردم!پیش خداي خود توبه کنید، زیرا من روزي صد بار توبه می کنم.
البته مقصود از توبه،توجه به خداست.
ص : 129
1) -امام باقر(ع)فرمود:جوانی از انصار در مدینه بزنی برخورد،در آن موقع زنان زیادي روسري را بر پشت می انداختند.هم -1
چنان که زن می آمد،این جوان هم شیفتۀ او شده،به او می نگریست.وقتی که زن از او گذشت،روي خود را برگردانید و
همینطوري که می رفت به تماشاي او پرداخت و سرانجام بدون توجه وارد کوچۀ تنگی شد و پیشانیش به استخوانی خورد که
در دیوار بود و شکافته شد و خون جاري گشت.پس از آنکه زن پناه شد،متوجه شد که خون از صورتش جاري است.با همین
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا » : حال نزد پیامبر خدا آمد.پیامبر پرسید:این چیست؟ همین موقع بود که جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد
«... صارِهِمْ وَ 􀀀 مِنْ أَبْ
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 32 تا 34
اشاره
اسِعٌ عَلِیمٌ ( 32 ) وَ 􀀀 اَللّ و
􀀀
اَللّ مِنْ فَضْ لِهِ وَ هُ
􀀀
راءَ یُغْنِهِمُ هُ 􀀀 ائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَ 􀀀 ادِکُمْ وَ إِم 􀀀 اَلصّ مِنْ عِب
الِحِین 􀀀 ی مِنْکُ مْ وَ 􀀀 ام 􀀀 وَ أَنْکِحُوا اَلْأَی
کاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ 􀀀 مانُکُمْ فَ 􀀀 مِمّ مَلَکَتْ أَیْ
ا􀀀 ابَ 􀀀 ی اَلْکِت اَللّ مِنْ فَضْ لِهِ وَ اَلَّذِینَ بَْتَغُونَ
􀀀
حَتّ یُغْنِیَهُمُ هُ
ی􀀀 کاحاً 􀀀 ی نِ لا جَِ دُونَ 􀀀 اَلَّذِین لْیَسْتَعْفِفِ ا وَ مَنْ 􀀀 اهِ اَلدُّنْی 􀀀 اءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ اَلْحَی 􀀀 اتِکُمْ عَلَی اَلْبِغ 􀀀 تُکْرِهُوا فَتَی 􀀀 اکُمْ وَ لا 􀀀 اَللّ اَلَّذِي آت
􀀀
الِ هِ 􀀀 فِیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ م
اتٍ وَ مَثَلًا مِنَ اَلَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَهً 􀀀 اتٍ مُبَیِّن 􀀀 ا إِلَیْکُمْ آی 􀀀 راهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 33 ) وَ لَقَدْ أَنْزَلْن 􀀀 اَللّ مِنْ بَعْدِ إِکْ
􀀀
یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ هَ
( لِلْمُتَّقِینَ ( 34
ترجمه:
افراد بی همسر و غلامان و کنیزان شایستۀ خود را همسر بدهید.اگر فقیرند، خداوند آنها را به فضل خود بی نیاز میکند و
خداوند فضلش بسیار و داناست.آنها
ص : 130
که نکاحی نمی یابند پاکدامنی کنند تا خدا آنها را از فضل خود بی نیاز گرداند و بردگانی که درخواست قرار داد مکاتبه می
دهند،اگر خیري در آنها سراغ دارید با آنها قرار داد مکاتبه ببندید و از مال خدا که به شما داده است به آنها بدهید و کنیزان
خود را-که ارادة پاکدامنی دارند-براي خاطر تحصیل متاع دنیا مجبور بزنا نکنید و هر کس آنها را اکراه کند،خداوند پس از
اکراهشان بر آنها آمرزگار و رحیم است.
ما آیاتی آشکار و داستانهایی از آنها که پیش از شما بوده اند و موعظه اي براي پرهیزکاران بر شما نازل کردیم.
اعراب:
انکحوا:یکی از مفعولهاي این فعل بقرینۀ مفعول اول حذف شده است.
بیانیه است. « من » حرف « ائِکُمْ 􀀀 ادِکُمْ وَ إِم 􀀀 مِنْ عِب » منکم:در محل نصب و حال و همچنین
مقصود:
اکنون خداوند بندگان خود را مأمور به ازدواج میکند تا از زنا بی نیاز شوند.
ائِکُمْ 􀀀 ادِکُمْ وَ إِم 􀀀 الصّ مِنْ عِب
الِحِین 􀀀 ی مِنْکُمْ وَ 􀀀 ام 􀀀 وَ أَنْکِحُوا الْأَی
:اي مردم مؤمن،زنان و مردان آزادي که همسر ندارند و غلامان و کنیزان پاکدامن یا با ایمان را همسر بدهید.این دستور
استحبابی است نه وجوبی. از پیامبر خدا نقل شده است که هر کس آئین فطري مرا دوست دارد به سنت من گرایش پیدا کند
و نکاح از سنت من است.فرمود:اي جوانان هر کس قدرت جنسی دارد،ازدواج کند.زیرا ازدواج، براي حفظ چشم و فرج،بهتر
است و هر کس توانایی مالی ندارد،روزه بگیرد.زیرا روزه براي او شکنندة شهوت است.از سعید بن جبیر نقل است که ابن
عباس در سفر حج بمن برخورد.از من پرسید:ازدواج کرده اي؟گفتم:نه.گفت:برو ازدواج کن.
سال دیگر به من برخورد،پرسید:ازدواج کرده اي؟گفتم:نه.گفت:برو ازدواج کن.
زیرا بهترین این امت،یعنی پیامبر،از همه بیشتر زن داشت.ابو هریره گوید:اگر یک روز از دنیا مانده باشد،خدا را بهمراه همسر
ملاقات می کنم.از پیامبر خدا
ص : 131
شنیدم که:بدترین شما،مجردین شمایند و فرمود:کسی که داراي فرزندي است و قادر است که او را همسر بدهد و ندهد و
حادثه اي پیش آید،گناه او بر هر دوي ایشان است و نیز فرمود:چهار طائفه اند که خداوند آنها را لعن میکند:کسی که براي
فرزنددار نشدن ازدواج نکند و مردي که خود را شبیه زنان کند و زنی که خود را شبیه مردان کند و کسی که مردم را گمراه
کند.یعنی آنها را مسخره کند و به بیچاره اي بگوید:بیا تا ترا عطا کنم.وقتی که آمد،به او بگوید:چیزي ندارم و به نابینا
بگوید:از حیوانی که جلوت هست احتیاط کن و حال آنکه حیوانی نیست و به کسی که سراغ خانه اي میگیرد،نشان غلط
میدهد.
ائِکُمْ 􀀀 ادِکُمْ وَ إِم 􀀀 الصّ مِنْ عِب
الِحِین 􀀀 وَ :همچنین به غلامان و کنیزان پاکدامن خود-و بقولی با ایمان-همسر بدهید.سپس در بارة افراد آزاد میفرماید:
اللّ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
راءَ یُغْنِهِمُ هُ 􀀀 إِنْ یَکُونُوا فُقَ
:اگر اینها گرفتار تنگدستی هستند، خداوند پس از ازدواج بی نیازشان میکند.
اسِعٌ عَلِیمٌ 􀀀 اللّ و
􀀀
وَ هُ
:فضل خداوند بسیار و به حال و مصلحت ایشان آگاه است و بر وفق مصلحت با آنها رفتار میکند.امام صادق(ع)فرمود:کسی
. « اللّ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
راءَ یُغْنِهِمُ هُ 􀀀 إِنْ یَکُونُوا فُقَ » : که از ترس فقر ازدواج نکند،سوء ظن دارد.زیرا خداوند فرموده است
اللّ مِنْ فَضْلِهِ
􀀀
حَتّ یُغْنِیَهُمُ هُ
ی􀀀 کاحاً 􀀀 ی نِ لا جَِدُونَ 􀀀 الَّذِین وَ لْیَسْتَعْفِفِ :آنان که از دادن مهر و نفقه عاجزند و نمیتوانند ازدواج کنند،باید پاکدامنی کنند و خود را آلودة بمنکرات و فحشاء نکنند،تا
خداوند روزي آنها را توسعه دهد.
کاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِیهِمْ خَیْراً 􀀀 مانُکُمْ فَ 􀀀 مِمّ مَلَکَتْ أَیْ
ا􀀀 ابَ 􀀀 ی الْکِت وَ الَّذِینَ بَْتَغُونَ
:
غلامان و کنیزانی که از شما درخواست قرار داد مکاتبه می کنند، اگر مصلحت و رشدي-و بقولی قدرت بر تحصیل مال-در
آنها می بینید،با آنها قرار داد ببندید.مقصود از مکاتبه این است که انسان با بندة خود قرار داد کند که هر گاه فلان مبلغ ظرف
اقساطی بپردازد،آزاد باشد.فقهاء می گویند:این امر در اینجا براي استحباب است.
ص : 132
برخی گفته اند:اگر بنده درخواست کند و توانایی هم داشته باشد،واجب است.
حسن می گوید:اگر مالی دارد با او مکاتبه کنید و اگر ندارد،نامه اي بدستش ندهید که پیش مردم برود به استناد آن به
گدایی بپردازد.
گویند:سلمان بنده اي داشت که تقاضاي مکاتبه میکرد.سلمان گفت:چیزي داري؟گفت:نه.گفت:مکاتبه نمیکنم.زیرا مال
گدایی تهیه می کنی و بمن می دهی! قتاده میگوید:مکروه است که با او مکاتبه کنند و او از مردم درخواست کمک کند.
اکُمْ 􀀀 اللّ الَّذِي آت
􀀀
الِ هِ 􀀀 وَ آتُوهُمْ مِنْ م
:از اقساط وجوهی که باید بپردازد، مقداري به او ببخشید.برخی گویند:یعنی از آن پولی که از آنها می گیرید،مبلغی به آنها
پس دهید.این امر نیز استحبابی و بقولی وجوبی است.برخی گویند:خطاب به مؤمنین است که او را کمک کنند تا بتواند قیمت
خود را ادا کند.آنان که می گویند:
خطاب به موالی است در مبلغ،اختلاف کرده اند.برخی گویند:به اندازة یک چهارم باید به او پس بدهند.از علی(ع)نیز چنین
روایت شده است.برخی گویند:مبلغ معینی نیست.هر چه خواست کم کند و صحیح همین است.
برخی گفته اند:از زکات به او داده میشود.زیرا یکی از سهام زکات به مصرف بردگان می رسد.حسن گوید:اگر قرار داد
کتابت نباشد،نمیتواند زکات بگیرد.
اصحاب ما می گویند:مکاتبه بر دو قسم است:مطلق و مشروط.مشروط آن است که به بنده بگوید:هر وقت از اداي قسمت خود
عاجز شدي به بردگی بر میگردي.
بنا بر این اگر از اداي قیمت عاجز شد بحال اول برمیگردد،مطلق آن است که به هر اندازه که از قیمت پرداخت کند،به اندازة
آن از تنش آزاد گردد،در این صورت اگر مثلا نصف قیمت را پرداخت به اندازة نصف از تنش آزاد میشود و بقیه در بردگی
.( باقی می ماند و بهمین نسبت،هم ارث می برد و هم از او ارث برده میشود ( 1
ص : 133
1) -بدیهی است که مسألۀ بردگی از پدیده هاي اجتماعی جوامع قبل از اسلام است و اسلام پدید آورندة آن نیست و لذا -1
نه تنها اسلام بر این پدیده در هیچ موردي صحه نگذاشته
اءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً 􀀀 اتِکُمْ عَلَی الْبِغ 􀀀 لا تُکْرِهُوا فَتَی 􀀀 وَ
:اگر کنیزان شما ارادة پاکدامنی و ازدواج دارند،آنها را مجبور به زنا نکنید.اینکه شرط ارادة تحصن می کند بخاطر این است
که اکراه در صورتی ممکن است که آنها ارادة تحصن داشته باشند و الا،اکراه زمینه اي ندارد و زن در حال عدم ارادة
تحصن،بالطبع بدنبال فحشاء می رود،این است فائدة شرط.
ا􀀀 اهِ الدُّنْی 􀀀 لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَی
:جائز نیست آنها را به زنا وادار کنید و از در آمد آنها و قیمت فرزندانشان استفاده ببرید.
اللّ بن ابی شش کنیز داشت که آنها را مجبور به زنا می کرد.پس از آنکه این آیه نازل شد،خدمت رسول خدا
􀀀
گویند:عبد ه
آمدند و شکایت کردند.خداوند هم فرمود:
راهِهِنَّ غَفُورٌ رَحِیمٌ 􀀀 اللّ مِنْ بَعْدِ إِکْ
􀀀
وَ مَنْ یُکْرِهْهُنَّ فَإِنَّ هَ
:هر کس کنیزان خود را به زنا مجبور کند،بداند که خداوند نسبت به آنها آمرزگار و رحیم است.
اتٍ وَ مَثَلًا مِنَ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقِینَ 􀀀 اتٍ مُبَیِّن 􀀀 ا إِلَیْکُمْ آی 􀀀 وَ لَقَدْ أَنْزَلْن
:
(1
(بلکه راه ها و طرق مختلفی براي محدود کردن و خشکانیدن شجرة خبیث آن مقرر داشته است. اسلام ابتدا با منافع بردگی
مبارزه کرد.در دنیاي قدیم بدهکاري که از پرداخت بده خود عاجز بود به بردگی طلبکار در می آمد.اسلام این راه را
بست،در دنیاي قدیم سپاهیان مغلوب به اسیري سپاهیان غالب در می آمدند.اسلام شکست خوردگان بدر را که اسیر شده
بودند، به شرط تعلیم بی سوادان و بعضی هم پرداخت غرامت آزاد کرد.سپس زمینه هایی فراهم کرد که در جامعۀ اسلامی راه
آزاد شدن بر روي بردگان باز باشد.یکی از مصارف زکات خریدن و آزاد کردن بردگان است.اگر مولایی جراحتی بر بندة
خود وارد کرد،آن بنده آزاد است.افطار روزه و قتل خطا و مخالفت قسم کفاره دارد و ممکن است انسان براي اداي کفاره
برده آزاد کند.یکی از راه ها هم مکاتبه است که آیۀ فوق در اینباره توصیۀ لازم کرده و حتی توصیۀ کمک کرده و مخصوصا
که به این شرط مکاتبه را توصیه کرده که تقاضا کننده،خیري داشته باشد،هیچ بعید نیست که منظور این باشد که اگر آزادي
به نفع او باشد،باید به تقاضایش پاسخ مثبت داد.چه بسیار اتفاق می افتد که آزادي به سود او نباشد و شاید بهمین علت است
که اسلام مبارزة با بردگی را بصورت تدریجی اجرا کرده است.
ص : 134
ما آیاتی واضح و آشکار-یا داراي تفصیل-و اخبار و داستانهایی از گذشتگان و تشابهی که میان شما و ایشان است و
اندرزهایی براي پرهیزکاران بر شما نازل کردیم،تا شما عبرت گیرید و اهل تقوي-که استعداد پذیرش دارند- سود ببرند.
ص : 135
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 35 تا 38
اشاره
ا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ 􀀀 جاجَهُ کَأَنَّه 􀀀 جاجَهٍ اَلزُّ 􀀀 احُ فِی زُ 􀀀 احٌ اَلْمِصْ ب 􀀀 ا مِصْ ب 􀀀 کاهٍ فِیه 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ نُورُ اَلسَّ
􀀀
هُ
اَللّ
􀀀
شاءُ وَ یَضْ رِبُ هُ 􀀀 اَللّ لِنُورِهِ مَنْ یَ
􀀀
ی نُورٍ یَهْدِي هُ 􀀀 ارٌ نُورٌ عَل 􀀀 ا یُضِ یءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَ سْهُ ن 􀀀 کادُ زَیْتُه 􀀀 لا غَرْبِیَّهٍ یَ 􀀀 شَرْقِیَّهٍ وَ 􀀀 ارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لا 􀀀مُب
جالٌ 􀀀 صالِ ( 36 ) رِ 􀀀 ا بِالْغُدُوِّ وَ اَلْآ 􀀀 اَللّ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اِسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیه
􀀀
اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 35 ) فِی بُیُوتٍ أَذِنَ هُ
􀀀
لِلنّ وَ هُ
اسِ􀀀 اَلْأَم الَ 􀀀ثْ
اَللّ
􀀀
صارُ ( 37 ) لِیَجْزِیَهُمُ هُ 􀀀 خافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ اَلْقُلُوبُ وَ اَلْأَبْ 􀀀 کاهِ یَ 􀀀 اءِ اَلزَّ 􀀀 هِ وَ إِیت 􀀀 امِ اَلصَّلا 􀀀 اَللّ وَ إِق
􀀀
بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 جارَهٌ وَ لا 􀀀 تُلْهِیهِمْ تِ 􀀀 لا
( سابٍ ( 38 􀀀 شاءُ بِغَیْرِ حِ 􀀀 اَللّ یَرْزُقُ مَنْ یَ
􀀀
ا عَمِلُوا وَ یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ هُ 􀀀 أَحْسَنَ م
ص : 136
ترجمه:
خدا روشنی بخش آسمانها و زمین است.مثل نورش مانند چراغدانی است که در آن چراغی است و چراغ در شیشه اي
است.گویا شیشه ستارة درخشانی است که از روغن درخت مبارك زیتون که نه شرقی و نه غربی است فروغ می گیرد که اگر
چه آتشی به آن نرسد نزدیک است که روشنی بخشد.نوري است بر نور.خدا هر که را خواهد براي نورش هدایت کند و مثل
ها را براي مردم می زند و خدا بهر چیزي داناست.این چراغ در خانه هایی است که خدا اذن داده برافراشته شوند و در آنها نام
خدا برده شود و مردانی که تجارت و بیع آنها را از یاد خدا و اقامۀ نماز و زکات باز نمیدارد و از روزي که دلها و دیده ها در
آن روز منقلب می شوند،می ترسند، در آن خانه ها تسبیح خدا میکنند.تا خدا بهتر از آنچه عمل کرده اند،آنها را پاداش دهد
و از فضل خود براي آنها زیاد کند و خدا هر که را بخواهد بیحساب روزي میدهد.
قرائت:
دري:ابو جعفر و ابن کثیر و یعقوب به ضم دال و تشدید یاء و ابو عمرو به کسر دال و همزة آخر خوانده اند بنا بر اول منسوب
بوده و همزه قلب به یاء شده است. « درئ » یا در اصل « در » به
خوانده اند. « یوقد » و دیگران « توقد » و ابو عمرو و ابو بکر و حمزه « توقد » یوقد:ابو جعفر و ابن کثیر و یعقوب
فاعل خود زجاجه « توقد » و بنا بر قرائت « مصباح- الزجاجه » به تقدیر « زجاجه » و قرائت دوم فاعلش « مصباح » قرائت اخیر فاعل فعل
است.
یسبح:ابو بکر و ابن عامر بفتح باء و دیگران به کسر خوانده اند.طبق قرائت اول جار و مجرور نائب فاعل است.
اعراب:
اتِ􀀀 ماو 􀀀 نُورُ السَّ
مفعول آن. « السماوات » و« منور » یا به معنی « ذو نور » به معنی « اللّ
􀀀
ه » :خبر
ص : 137
احٌ􀀀 ا مِصْب 􀀀 فِیه
است. « مشکاه » :این جمله در محل جر و صفت
جاجَهٍ 􀀀 احُ فِی زُ 􀀀 اَلْمِصْب
.« مصباح » :در محل رفع و صفت
ا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ 􀀀 جاجَهُ کَأَنَّه 􀀀 اَلزُّ
است. « زجاجه » :این جمله در محل جر و صفت
و بقیه صفت. « شجره » زیتونه:بدل از
ی نُورٍ 􀀀 نُورٌ عَل
:خبر مبتداء محذوف.
.« مشکاه » فی بیوت:متعلق به محذوف و صفت
سابٍ 􀀀 بِغَیْرِ حِ
:در محل نصب و صفت مفعول محذوف.
مقصود:
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ نُورُ السَّ
􀀀
هُ
:در بارة معنی آن اختلاف است: 1-خدا هدایت- کنندة اهل آسمانها و زمین بسوي مصالح ایشان است. 2-خدا بوسیله خورشید
و ماه و ستارگان آسمانها و زمین را روشن میکند 3-خداوند زینت بخش آسمانهاست به فرشتگان و زینت بخش زمین است به
پیامبران و علماء.اینکه در صفت خدا نور وارد شده،بخاطر این است که هر نفعی و هر احسان و انعامی از جانب
خداست.درست مثل این است که گفته شود:فلانی رحمت و فلانی عذاب است.یعنی رحمتش زیاد یا عذابش زیاد است.شاعر
گفته است:
الم تر انا نور قوم و انما
یبین فی الظلماء للناس نورها
یعنی:نمی بینی که ما نور قومی هستیم و در تاریکیها نور مردم آشکار میشود؟ منظور این است که ما به آنها فایده میرسانیم.
ابو طالب نیز در مدح پیامبر اسلام می گوید:
و ابیض یستسقی الغمام بوجهه
ثمال الیتامی عصمه للارامل
یلوذ به الهلاك من آل هاشم
فهم عنده فی نعمه و فواضل
او نفع و احسانش بسیار است و از ابر بوسیلۀ صورت او طلب باران می شود.
فریاد رس یتیمان و پناه بیوه زنان است.درماندگان بنی هاشم به او پناه می برند و در پیشگاه او در نعمت و سعادتند.
ص : 138
سفیدي صورت نیست.بلکه منظورش زیادي فضل و احسان و نفع و راهنمایی اوست.بهمین جهت « ابیض » مقصود ابو طالب از
است که خداوند نیز در بارة او می فرماید:
.( چراغ روشن:فرقان 61 ) « راجاً مُنِیراً 􀀀 سِ»
جاجَهٍ 􀀀 احُ فِی زُ 􀀀 احٌ الْمِصْب 􀀀 ا مِصْب 􀀀 کاهٍ فِیه 􀀀 مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْ
:در این باره چند وجه است:
-1 مثل نور خدا-که همان ایمان است که در قلب است و وسیلۀ هدایت مؤمنین است-مانند چراغدانی است که در آن چراغ
است. 2-مثل نور خدا-که همان قرآن است در دلها- مانند چراغدانی است که در آن چراغ است. 3-مثل محمد(ص)-که
بواسطۀ شرافتش نور خدا و منسوب به خداست-مانند چراغدانی است که در آن چراغ است. 4-نور خدا همان دلائل توحید و
عدل اوست که از فرط ظهور همچون نور است. 5-مقصود از نور طاعت است.یعنی مثل طاعت خدا در دل مؤمن،مانند
چراغدانی است که در آن چراغ است.
روزنه اي است در دیوار که شیشه اي جلو آن میگذارند. « مشکاه » مقصود از
سپس چراغ را پشت شیشه قرار می دهند و روزنه راه دیگري دارد که چراغ در آن گذارده شود.برخی گویند:پایۀ قندیل است
که فتیله در آن قرار داده میشود و آن پایه هم مثل روزنه است.مقصود از مصباح چراغ است.اینکه بالاختصاص زجاجه یعنی
شیشه را ذکر میکند،بخاطر این است که از همۀ اجسام صافی تر و صیقلی تر است و چراغ در داخل آن بهتر نور میدهد.
ا کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ 􀀀 جاجَهُ کَأَنَّه 􀀀 اَلزُّ
باشد،یعنی در « درأ » از « دري » :آن شیشه همچون ستارة بزرگ و درخشانی است که بگونۀ درّ داراي صفا و نور و پاکی است.اگر
تراوش نور سریعتر است.
ارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ 􀀀 یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُب
:این چراغ از روغن درخت مبارك زیتون برافروخته می شود.اینکه درخت زیتون را مبارك می نامد،بخاطر این است که منافع
آن زیاد است.زیرا از روغن آن براي روشن کردن چراغ و خوردن و دباغی استفاده میشود و چوب آن نیز براي سوختن قابل
بهره برداري است و خاکستر آن
ص : 139
براي شستن ابریشم مورد استفاده است و براي جدا کردن روغن آن احتیاج به فشردن ندارد.برخی گویند:علت اینکه زیتون را
ذکر میکند بخاطر این است که روغن آن بهتر می سوزد.برخی گویند:بخاطر این است که اولین درختی که پس از طوفان نوح
روئید،درخت زیتون بود و محل روئیدن آن جایگاه انبیاء بوده است،برخی گویند:بخاطر این است که هفتاد پیامبر-از جمله
ابراهیم(ع)-آن را مبارك ساخته اند.
بدینجهت مبارك نامیده شده است.
لا غَرْبِیَّهٍ 􀀀 لا شَرْقِیَّهٍ وَ 􀀀
:نه سایۀ مشرق بر آن می افتد نه سایۀ مغرب و همیشه از نور خورشید استفاده می برد و در پناه کوهی یا درختی یا دوره اي
قرار نگرفته است.
بهمین جهت روغن آن زرد است.برخی گویند:یعنی درخت دنیا نیست تا شرقی یا غربی باشد.برخی گویند:یعنی نه چنان است
که از سایه بهره نگیرد و نه چنان است که از خورشید بهره نگیرد بلکه از هر دو بهره میگیرد.برخی گویند:یعنی نه از شرق
است و نه از غرب.تا روغن آن کم و نور آن ضعیف باشد.بلکه از شام است.
ارٌ􀀀 ا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ ن 􀀀 کادُ زَیْتُه 􀀀 یَ
:چنان روغن آن صفا دارد که نزدیک است بدون اینکه آتشی به آن برسد،شعله ور شود.
آیا مقصود از مشبه(نور)و مشبه به چیست؟در اینباره اقوالی است:
-1 این مثل را خداوند براي پیامبرش آورده.بنا بر این مشکات سینۀ او و زجاجه قلب او و مصباح نبوت اوست که نه شرقی است
و نه غربی.یعنی نه یهودي است و نه مسیحی و از ابراهیم که درخت مبارك نبوت است،شعله می گیرد و نور نبوت او چنان
است که و لو تکلم نکند،نزدیک است که براي مردم آشکار گردد.چنان که آن روغن نیز بدون آتش میخواهد شعله
گیرد.برخی گفته اند:مقصود از مشکات ابراهیم و زجاجه اسماعیل و مصباح محمد(ص)است.چنان که این حضرت سراج هم
نامیده شده است.پیامبر خدا از شجرة مبارکۀ ابراهیم و از پیامبران ابراهیمی است و اکثر انبیاء چنینند.ابراهیم نه شرقی است نه
غربی،نه یهودي است نه مسیحی،مسیحیان به مشرق و یهود به مغرب نماز میخوانند.اینکه میگوید:نزدیک است روغن آن
ص : 140
بدون آتش شعله ور شود،یعنی نزدیک است نیکیهاي حضرت رسول،پیش از آنکه به او وحی شود،آشکار گردد.
ی نُورٍ 􀀀 نُورٌ عَل
:حضرت محمد پیامبري است از نسل پیامبري.
اللّ و مصباح پیامبر خداست که نه شرقی است و نه غربی بلکه مکی است
􀀀
برخی گفته اند:مشکات عبد المطلب و زجاجه عبد ه
و مکه وسط دنیاست.
از امام رضا(ع)نقل شده که:مائیم مشکات و مصباح محمد(ص)است که خدا به ولایت ما هر که را دوست دارد،هدایت می
کند.
فرمود:نور علم است در سینۀ پیامبر و زجاجه سینۀ علی(ع)است که علم پیامبر به سینۀ « احٌ􀀀 ا مِصْب 􀀀 کاهٍ فِیه 􀀀 کَمِشْ » امام باقر(ع)در بارة
او منتقل گردید.نور علم از درختی مبارك فروغ می گیرد که نه شرقی و نه غربی و نه یهودي و نه مسیحی است.
« ارٌ􀀀 ا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ ن 􀀀 کادُ زَیْتُه 􀀀 یَ»
یعنی امامی مؤید به نور « ی نُورٍ 􀀀 نُورٌ عَل » . یعنی عالم آل محمد(ص)به علم خود سخن می گوید،پیش از آنکه از او سؤال شود
علم و حکمت،از پی امامی از آل محمد است از زمان آدم تا روز قیامت،اینان اوصیاء خدایند که آنها را خلیفه و حجت
خویش در روي زمین قرار داده و در هر عصري یکی از آنها خواهند بود.
ابو طالب نیز در بارة پیامبر خدا می گوید:
تویی محمد امین،بزرگ و نیکو و برگزیده،از برگزیدگان پاکی که گرامی بودند و نسلشان پاك بود.تویی سعادتمند،از »
سعادتمندان و سعادتمندان ترا تحت حمایت در آورده اند.از زمان آدم،همیشه وصی ارشاد کننده اي در میان ما بوده است،
.« سخن ترا راست می شناسم.سخنی که باطل نمیشود،از آن روزي که طفل بودي،همیشه راست می گفتی
تحقیق این است که شجرة مبارکه اي که در آیه ذکر شده،درخت تناور تقوي و رضوان است،عترت پیامبر درختی است که
اصلش نبوت و تنه اش امامت و شاخه- هایش تنزیل و برگهایش تأویل و خادمانش جبرائیل و میکائیلند.
ص : 141
-2 این مثل را خداوند براي مؤمن زده است.مشکات نفس مؤمن و زجاجه سینۀ او و مصباح،ایمان و قرآن است در قلب مؤمن
که از درخت مبارك اخلاص در برابر خداي یکتا شعله می گیرد.این درخت سر سبز و زیباست و همچون درختی که
بدرختان دیگر پیچیده شده،تا از تابش خورشید در هر حال بر کنار است.مؤمن هم از سستی و نگرانی بر کنار است.مؤمن
همواره میان چهار حالت است.اگر عطا شد، شکر میکند و اگر مبتلا شد،صبر میکند و اگر حکم کرد،عدالت می کند و اگر
سخن گفت،راست می گوید.او در میان مردم،مثل زنده اي است که در میان قبرها حرکت میکند.کلامش و علمش و دخول و
خروجش و سر انجام کارش همه نور است.
-3 این مثل در بارة قرآن است در قلب مؤمن،همانطوري که چراغ نور افشانی میکند و از آن چیزي کاسته نمیشود.قرآن هم
هدایت میکند و به آن عمل می شود.
پس مصباح،قرآن و زجاجه،قلب مؤمن و مشکات زبان و دهان مؤمن و درخت مبارك، درخت وحی است که اگر خوانده هم
نشود،نزدیک است که خود را آشکار سازد.
برخی گویند:نزدیک است دلیلهاي خدا براي کسانی که در بارة آنها اندیشه کنند، روشنی دهد،اگر چه قرآن هم نازل نشده
بود.قرآن نوري است بر نور.نوري است با دلیلهاي دیگر که قبل از آن بودند.مؤمنین از همۀ این نورها استفاده می برند.
پشت سر هم قرار گرفتن دلیلهاست و دلیلها به ترتیب هستند و تا عاقل قبلی ها را نیاموزد،بعدیها « ی نُورٍ 􀀀 نُورٌ عَل » پس مقصود از
را نمی آموزد،اگر کسی ترتیب را رعایت نکند،استفاده اي نمیبرد.
شاءُ 􀀀 اللّ لِنُورِهِ مَنْ یَ
􀀀
یَهْدِي هُ
:خدا هر که را بخواهد بدین و ایمان هدایت می کند و بقولی یعنی هر که را مصلحت بداند براي نبوت و ولایت هدایت می
کند.
لِلنّ
اسِ􀀀 الْأَم الَ 􀀀 اللّ ثْ
􀀀
وَ یَضْرِبُ هُ
:خداوند بمنظور نزدیک کردن فهمها و آسان کردن درك،براي مردم مثلها می زند.
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ
:خداوند بهر چیزي داناست و هر چیزي را در جاي خود قرار میدهد.
ص : 142
اللّ أَنْ تُرْفَعَ
􀀀
فِی بُیُوتٍ أَذِنَ هُ
:مشکات در مسجدهایی است که خداوند اذن داده است که رفیع شوند.چنان که پیامبر خدا فرمود:مساجد خانه هاي خدایند
در زمین و همانطوري که ستارگان به اهل زمین نور میدهند،مساجد هم به اهل آسمان نور میدهند.برخی گفته اند:مقصود
چهار مسجد است که بدست پیامبران ساخته شده اند:
کعبه که ابراهیم و اسماعیل بنا کردند،بیت المقدس که سلیمان بنا کرد،مسجد مدینه و مسجد قبا که پیامبر عالیقدر اسلام بنا
کرد.برخی گفته اند:مقصود از خانه هایی که خدا اذن داده،رفع شوند،خانه هاي انبیاء است.از پیامبر خدا(ص)نیز روایت شده
اللّ خانۀ علی و زهراء هم از همان بیوت است؟فرمود:بله،بالاتر از
􀀀
است که منظور بیوت انبیاء است.ابو بکر سؤال کرد:یا رسول ه
« اللّ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً
􀀀
ما یُرِیدُ هُ 􀀀 إِنَّ » : آنهاست.مؤید این مطلب این است که قرآن می گوید
کاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ 􀀀 اللّ وَ بَرَ
􀀀
رَحْمَتُ هِ » : (ارادة خداست که شما اهل این بیت را از پلیدي پاك کند و تطهیر نماید:احزاب 33 ) و نیز
رحمت و برکات خدا بر شما اهل خانه: ) « الْبَیْتِ
هود 73 )مقصود از رفع بیوت انبیاء،تعظیم و پاك کردن آنها از آلودگیهاست و مقصود از تطهیر پاك کردن از
معصیتهاست.برخی گفته اند:مقصود این است که در این خانه ها رفع حوائج بسوي خدا شود.
وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ
:و در این خانه ها کتاب خدا خوانده شود یا اسماء نیکوي او برده شود.
کاهِ 􀀀 اءِ الزَّ 􀀀 لاهِ وَ إِیت 􀀀 امِ الصَّ 􀀀 اللّ وَ إِق
􀀀
لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ هِ 􀀀 جارَهٌ وَ 􀀀 لا تُلْهِیهِمْ تِ 􀀀 جالٌ 􀀀 صالِ رِ 􀀀 ا بِالْغُدُوِّ وَ الْآ 􀀀 یُسَبِّحُ لَهُ فِیه
:در این خانه ها مردمی که تجارت و بیع،آنها را از یاد خدا و اقامۀ نماز و دادن زکات-یا پاك ساختن عمل-باز نمیدارد،صبح
و شام خدا را تسبیح می کنند.گفته اند:مقصود از تسبیح کردن،نماز خواندن است.زیرا هر تسبیحی در قرآن نماز است.
برخی گفته اند:مقصود از تسبیح کردن،تنزیه و پاك شمردن خداست،در
ص : 143
ذات و افعالش از همۀ نقائص.
از امام صادق و پدرش(ع)روایت است که:اینها مردمی هستند که وقت نماز تجارت را ترك کرده،به نماز روي می آورند و
اجر آنها از کسی که تجارت کند، بزرگتر است.
صارُ 􀀀 خافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْ 􀀀 یَ
:آنها مردمی هستند که از روز قیامت که روز انقلاب و دیگرگونی حالت دلها و چشمهاست و روز سوختن و پخته شدن
اعضاء بدن است،می ترسند.
برخی گویند:یعنی دلها میان بیم و امید و چشمها گاه بسمت راست و گاه به سمت چپ متوجهند،تا ببینند نامۀ اعمال از کدام
طرف داده میشود.آیا از سمت راست یا از سمت چپ؟ برخی گویند:یعنی دلها جابجا شده،بحنجره ها می رسند و چشمها نابینا
می گردند.
برخی گویند:یعنی دلها از حال شک به حال ایمان و یقین می رسند و چشمها از حال حیرت به رشد و راهنمایی می رسند.آنها
طاءَكَ 􀀀 ا عَنْکَ غِ 􀀀 فَکَشَفْن » : که در دنیا شک داشتند،یقین پیدا میکنند و بر علم و بصیرتشان افزوده میشود.چنان که قرآن میفرماید
ا عَمِلُوا وَ 􀀀 اللّ أَحْسَنَ م
􀀀
پرده را از پیش چشم تو برداشتیم و چشم تو امروز تیز بین است:ق 22 ) لِیَجْزِیَهُمُ هُ ) « فَبَ َ ص رُكَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ
یَزِیدَهُمْ مِنْ فَضْ لِهِ :اینکارها را به این منظور انجام میدهند که خدا آنها را نیکوتر از عملی که کرده اند پاداش دهد و بر آنها
تفضل کند.
سابٍ 􀀀 شاءُ بِغَیْرِ حِ 􀀀 اللّ یَرْزُقُ مَنْ یَ
􀀀
وَ هُ
:ثواب به حساب است و تفضل بدون حساب است.یعنی خدا هر که را بخواهد از راه تفضل و کرم و بدون حساب،مورد
بخشش قرار میدهد.
ص : 144
نظم آیات:
قبلا قوانین سعادتبخش دینی را تعلیم داد.سپس این نکته را بیان کرد که همۀ منافع اهل آسمانها و زمین-که از آنها بنور تعبیر
شده-بدست خداست.برخی گویند:این آیات بمنزلۀ علت مطالب قبل است.یعنی ما آیات و مواعظ را نازل کردیم، بخاطر
اینکه هدایت اهل آسمانها و زمین بدست ماست.
ص : 145
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 39 تا 40
اشاره
اَللّ سَرِیعُ
􀀀
سابَهُ وَ هُ 􀀀 فَوَفّ حِ
􀀀
اَللّ عِنْدَهُ اهُ
􀀀
جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَ وَجَدَ هَ 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀 اء 􀀀م رابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَ بُهُ اَلظَّمْآنُ 􀀀 مالُهُمْ کَسَ 􀀀 وَ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَعْ
ذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ 􀀀 ا فَوْقَ بَعْضٍ إِ 􀀀 ماتٌ بَعْضُ ه 􀀀 حابٌ ظُلُ 􀀀 شاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَ 􀀀 ماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْ 􀀀 سابِ ( 39 ) أَوْ کَظُلُ 􀀀 اَلْحِ
( ما لَهُ مِنْ نُورٍ ( 40 􀀀 اَللّ لَهُ نُوراً فَ
􀀀
ا وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ هُ 􀀀 راه 􀀀 یَکَدْ یَ
ترجمه:
آنان که کافر شدند،اعمال ایشان مانند سرابی است در بیابان ها که تشنه آن را آب پنداشته،همین که نزد آن آمد،چیزي نمی
یابد و خداوند را نزد آن می یابد و حسابش را تمامی می رسد و حساب خدا سریع است.یا مانند ظلماتی است در دریایی
مواج که موجی روي موجی آن را پوشیده و بر موج ابري است.ظلمتها بر یکدیگر.
هنگامی که دست خود را بیرون آورد،نزدیک است که آن را نبیند و هر که خدا برایش نوري قرار نداد،نوري ندارد.
ص : 146
قرائت:
خبر مبتداء محذوف است. « ظلمات » سحاب:ابن کثیر بدون تنوین و به اضافه و دیگران به تنوین خوانده اند.بنا بر قرائت دوم
لغت:
سراب:تصویري است از آب که هنگام نیمروز و در شدت گرما از دور بچشم می رسد و انسان خیال میکند آب جاري است.
قیعه:جمع(قاع)بیابان وسیع لجه البحر:موج عظیم دریا که همچون دیواري مانع از دیدن ساحل می شود.
مقصود:
اکنون مثلی در بارة کفار آورده،می فرماید:
اءً 􀀀 رابٍ بِقِیعَهٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ م 􀀀 مالُهُمْ کَسَ 􀀀 وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَعْ
:مردمی که اعمال نادرستی انجام میدهند و معتقدند که صحیح است،اعمال ایشان مانند سرابی است در بیابانی وسیع که
شخص تشنه گمان میکند،آب است.
جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً 􀀀 ذا 􀀀 حَتّ إِ
ی􀀀
:همین که پس از مدتی راه پیمایی به محل سراب می رسد،می بیند زمینی است بی آب.شخص کافر هم گمان میکند،اعمالی
که انجام داده،نافع است و برایش ثواب دارد و حال آنکه چنین نیست.
سابَهُ 􀀀 فَوَفّ حِ
􀀀
اللّ عِنْدَهُ اهُ
􀀀
وَ وَجَدَ هَ
:کافر وقتی که بسوي عمل سراب مانند خود رفت و آن را چیزي نیافت، خدا را نزد آن می یابد و جزاي کفرش را از خدا
میگیرد.
این قسمت بر حسب ظاهر در بارة تشنه اي است که دنبال آب میگردد.اما در حقیقت در بارة کفار است.زیرا چون تشنه را مثل
از کفار آورد،خبر از حال او را مانند خبر از حال کافران قرار داد.مقصود این است که کافر امروز جزاي خدا را می یابد.
بقولی یعنی:خدا را در کمین خود می بیند و کیفر خود را می ستاند.
سابِ 􀀀 اللّ سَرِیعُ الْحِ
􀀀
وَ هُ
:حساب خداوند سریع است و حساب یکی او را از حساب دیگري باز نمیدارد و حساب همگان را با هم می رسد.از
علی(ع)پرسیدند:
ص : 147
فرمود:همانطوري که همه را در یک حال روزي میدهد.برخی گویند:منظور از «؟ چگونه خداوند حساب همه را با هم می رسد »
این مثل عتبه بن ربیعه است که در عصر جاهلیت،در جستجوي دین بود و پس از طلوع اسلام،از دین رو گردان شد.
اکنون مثل دیگري در بارة کفار آورده،می فرماید:
حابٌ 􀀀 شاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَ 􀀀 ماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْ 􀀀 أَوْ کَظُلُ
:
یا اینکه کردار آنها مانند ظلماتی است در دریایی که موجش کوه پیکر است و ساحل آن دیده نمیشود و موجی روي موجی
قرار دارد و روي موج را ابر پوشانده است.
ا فَوْقَ بَعْضٍ 􀀀 ماتٌ بَعْضُه 􀀀 ظُلُ
:ظلمت ها روي یکدیگرند:ظلمت دریا،ظلمت موج و ظلمت ابر.
مقصود این است که کافر کارها را از روي حیرت انجام میدهد و رشد پیدا نمیکند و بواسطۀ جهل و حیرت،همچون کسی
است که گرفتار این ظلمت هاست.زیرا عمل و سخن و اعتقادش همه ظلمانی است.ابی گوید:کافر گرفتار پنج ظلمت
است:سخنش ظلمت،عملش ظلمت،محل داخل شدنش ظلمت،محل خارج شدنش ظلمت و سرانجام او در قیامت نیز ظلمت
است.
ا􀀀 راه 􀀀 ذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَ 􀀀إِ
:وقتی دست خود را بیرون آورد،از فرط تاریکی نزدیک است که آن را مشاهده نکند.برخی گویند:یعنی دست خود را نمی
بیند و برخی گویند:یعنی دست خود را با مشقت و دشواري می بیند.
ما لَهُ مِنْ نُورٍ 􀀀 اللّ لَهُ نُوراً فَ
􀀀
وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ هُ
:آنکه خداوند برایش راه نجاتی قرار نداده است،راه نجاتی ندارد.برخی گویند:یعنی هر که در روز قیامت از نور خدا محروم
است،نور ندارد.
ص : 148
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 41 تا 46
اشاره
ما یَفْعَلُونَ ( 41 ) وَ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
لاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ وَ هُ 􀀀 صَافّ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَ
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ اَلطَّیْرُ اتٍ 􀀀 ماو 􀀀 اَللّ یُسَ بِّحُ لَهُ مَنْ فِی اَلسَّ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
کاماً فَتَرَي اَلْوَدْقَ 􀀀 حاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُ 􀀀 اَللّ یُزْجِی سَ
􀀀
اَللّ اَلْمَصِ یرُ ( 42 ) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
􀀀
اتِ وَ اَلْأَرْضِ وَ إِلَی هِ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ اَلسَّ
􀀀
هِ
ا بَرْقِهِ یَذْهَبُ 􀀀 کادُ سَن 􀀀 شاءُ یَ 􀀀 شاءُ وَ یَصْ رِفُهُ عَنْ مَنْ یَ 􀀀 ا مِنْ بَرَدٍ فَیُصِ یبُ بِهِ مَنْ یَ 􀀀 الٍ فِیه 􀀀 ماءِ مِنْ جِب 􀀀 لِهِ وَ یُنَزِّلُ مِنَ اَلسَّ 􀀀 یَخْرُجُ مِنْ خِلا
ی􀀀 اءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَل 􀀀 اَللّ خَلَقَ کُلَّ دَابَّهٍ مِنْ م
􀀀
صارِ ( 44 ) وَ هُ 􀀀 ذلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی اَلْأَبْ 􀀀 ارَ إِنَّ فِی 􀀀 اَللّ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّه
􀀀
صارِ ( 43 ) یُقَلِّبُ هُ 􀀀 بِالْأَبْ
ا􀀀 ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ( 45 ) لَقَدْ أَنْزَلْن 􀀀 اَللّ عَل
􀀀
شاءُ إِنَّ هَ 􀀀 ا یَ 􀀀 اَللّ م
􀀀
ی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ هُ 􀀀 ی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَل 􀀀 بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَل
( راطٍ مُسْتَقِیمٍ ( 46 􀀀 ی صِ 􀀀 شاءُ إِل 􀀀 اَللّ یَهْدِي مَنْ یَ
􀀀
اتٍ وَ هُ 􀀀 اتٍ مُبَیِّن 􀀀 آی
ص : 149
ترجمه:
آیا نمی بینی که آنها که در آسمانها و زمینند و مرغانی که صف بسته اند،براي خداوند تسبیح میکنند؟خدا به نیایش و تسبیح
همگی عالم است و خدا به کردار ایشان داناست.خدا راست ملک آسمانها و زمین و بازگشت بسوي خداست.آیا نمی بینی
که خداوند ابري را سوق میدهد و قطعات آن را بیکدیگر ضمیمه میکند؟آن گاه آن را متراکم میکند و می بینی که قطرات
باران از خلال آن خارج می شوند و از ابرهاي متراکمی که در آسمان است تگرگ نازل میکند و بهر که بخواهد می رساند و
از هر که بخواهد منصرف می گرداند.نزدیک است که درخشش برق آسمان چشمها را ببرد.خداوند شب و روز را میگرداند
و در این کار،عبرتی است براي صاحبان بصیرت.
خدا هر جنبنده اي را از آب آفریده است:برخی از آنها بر شکم راه میروند و برخی بر دو پا و برخی بر چهارپا.خدا هر چه
خواهد خلق میکند.خدا بر هر چیزي قادر است.ما آیاتی بیان کننده فرستادیم و خدا هر که را خواهد براه راست هدایت می
کند.
قرائت:
یذهب:ابو جعفر از باب افعال خوانده و دیگران به ثلاثی مجرد.بنا بر قرائت اول باء زائده است.
لغت:
ازجاء:سوق دادن.
رکام:متراکم ودق:باران
ص : 150
خلال:جمع خلل،فرجۀ میان دو چیز برد:تگرگ سنا:درخشیدن
اعراب:
متعلق به محذوف « فیها » و « ماءِ 􀀀 مِنَ السَّ » براي تبعیض.بدل از « من »: الٍ 􀀀 حرف ابتداء مِنْ جِب « من »: ماءِ 􀀀 مِنَ السَّ « الطیر » صافات:حال از
محذوف است. « ینزل » و مفعول « جبال » حرف جنس.متعلق به محذوف و صفت « من »: مِنْ بَرَدٍ « جبال » صفت
ی بَطْنِهِ 􀀀 عَل
است. « ما » به معنی « من » کلمه هاي « ی أَرْبَعٍ 􀀀 عَل » و « ی رِجْلَیْنِ 􀀀 عَل » :در محل نصب و حال و همچنین
مقصود:
اکنون این مطلب را بیان میکند که آیات خدا براي خداشناسان خردمند، نور است.می فرماید:
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 اللّ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
:آیا نمی بینی که تمام عقلاء در آسمانها و زمین خدا را تسبیح و تقدیس و تنزیه میکنند و او را از صفاتی که لایق جنابش
نیست پاك می شمارند؟برخی گویند:تنها مقصود عقلاء نیست.بلکه غیر عقلاء را هم شامل میشود.
صَافّ
􀀀
وَ الطَّیْرُ اتٍ
: و نیز مرغانی که پرها را در هوا گشوده اند به زبان نیاز و حدوث او را تسبیح می کنند و بر قدرت نامتناهی او دلالت دارند.
لاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ 􀀀 کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَ
:خداوند به نماز و تسبیح همۀ آنها عالم است.
برخی گویند:نماز از انسان و تسبیح از دیگر موجودات است.برخی گویند:یعنی همۀ موجودات به نماز و تسبیح خود آشنایند و
آنها را به دقت انجام میدهند.اما
ص : 151
معنی اول بهتر است.زیرا موجودات بر دلالت خود بوحدانیت حق آگاه نیستند ولی خداوند بر دلالت آنها آگاه است.
ما یَفْعَلُونَ 􀀀 اللّ عَلِیمٌ بِ
􀀀
وَ هُ
:خداوند به کردار آنها آگاه است و جزاي آنها را میدهد.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 لِلّ مُلْکُ السَّ
􀀀
وَ هِ
:سیاست و تدبیر کامل آسمانها و زمین، مخصوص خداوند یکتاست که قادر بر خلق اجسام است و جز او قادر نیست.
اللّ الْمَصِیرُ
􀀀
وَ إِلَی هِ
:روز قیامت همه بسوي خدا بازگشت می کنند.
لالِهِ 􀀀 کاماً فَتَرَي الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِ 􀀀 حاباً ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُ 􀀀 اللّ یُزْجِی سَ
􀀀
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ هَ
:آیا نمیدانی که خداوند ابري را بسوي منطقه اي سوق میدهد و قطعات آن را بیکدیگر وصل کرده،بصورت قطعۀ واحدي در
می آورد،آن گاه آنها را متراکم می سازد و بدنبال این مراحل،قطرات باران از خلال ابر خارج می شود و بر زمین می بارد؟ وَ
ا مِنْ بَرَدٍ :و از کوه هاي تگرگی که در ابر است تگرگ می فرستد.منظور از سماء ابر است.زیرا 􀀀 الٍ فِیه 􀀀 ماءِ مِنْ جِب 􀀀 یُنَزِّلُ مِنَ السَّ
بهر چه بالاي سر باشد و سطح بالا را بپوشاند،سماء گفته می شود.ممکن است تگرگ ها در ابر جمع شوند و به شکل کوه در
آیند،سپس نازل گردند.
برخی گویند:مقصود این است که خداوند به اندازة کوهی تگرگ از آسمان نازل می کند.زیرا وقتی که می گوییم-مثلا-دو
خانه از کاه،یعنی مقدار دو خانه از کاه.برخی گفته اند:مقصود این است که در همین آسمان-نه ابر-کوه هایی از تگرگ
.( آفریده شده است ( 1
ص : 152
1) -اینکه گفته شود در آسمان کوه هایی از تگرگ آفریده شده است،قابل قبول نیست. همچنین اینکه گفته شود به اندازة -1
کوهی،تگرگ از آسمان بر زمین نازل می شود چندان جالب بنظر نمیرسد.آنچه که ظاهر و صریح آیه است،این است که از
کوه هاي یخ یا تگرگی که در آسمان است خداوند تگرگ نازل می کند.بدیهی است که تگرگ از ابر نازل می شود و
شاءُ 􀀀 شاءُ وَ یَصْرِفُهُ عَنْ مَنْ یَ 􀀀 فَیُصِیبُ بِهِ مَنْ یَ
:خداوند هر که را بخواهد گرفتار تگرگ می کند و بوسیلۀ تگرگ به زراعت و مال ایشان ضرر می رساند و هر که را بخواهد
از آن مصون میدارد.بنا بر این اصابت تگرگ بلا و صرف آن نعمت است.
صارِ 􀀀 ا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْ 􀀀 کادُ سَن 􀀀 یَ
یکاد البرق یخطف » :شدت درخشندگی برق هاي آسمانی چنان است که نزدیک است بینایی را از چشمها سلب کند.مثل
.( نزدیک است که برق دیده ها را ببرد:بقره 20 )« ابصارهم
ارَ 􀀀 اللّ اللَّیْلَ وَ النَّه
􀀀
یُقَلِّبُ هُ
:شب و روز را خداوند در پی یکدیگر قرار میدهد و قسمتی از یکی از آنها کم کرده،داخل دیگري میکند.
صارِ 􀀀 ذلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْ 􀀀 إِنَّ فِی
:در این کار خداوند براي صاحبان عقل و بصیرت،دلالت و عبرتی است.
اءٍ 􀀀 اللّ خَلَقَ کُلَّ دَابَّهٍ مِنْ م
􀀀
وَ هُ
:خداوند هر حیوان جنبنده اي که بر زمین حرکت می کند،از نطفه آفریده است،اینکه نطفه را آب نامیده،بخاطر این است که
هر موجود زنده اي را از ) « ماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ 􀀀 ا مِنَ الْ 􀀀 وَ جَعَلْن » : اصل در آفرینش موجودات آب است،در جایی دیگر میفرماید
ی أَرْبَعٍ :دسته اي از 􀀀 ی رِجْلَیْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَل 􀀀 ی بَطْنِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَل 􀀀 آب آفریدیم:انبیاء 30 ) فَمِنْهُمْ مَنْ یَمْشِی عَل
موجودات زمینی،مثل مار و ماهی و کرم بر شکم حرکت می کنند و دسته اي از آنها مثل انسان و مرغها بر دو پا راه می روند
و دسته اي دیگر، مثل چهار پایان بر چهار پا راه می روند. در اینجا از ذکر موجوداتی که بیشتر از چهار پا دارند،خودداري
کرده.علت این است که و لو حیوان بیشتر از چهار پا داشته
(1
(مقتضاي این بیان است که خود ابر کوه تگرگ یا یخ است.خوشبختانه پس از اختراع هواپیما و امکان پروازهاي بلند این
حقیقت به ثبوت رسید و خلبانان در ارتفاعات بیش از ده کیلومتر متوجه شدند که در سطح بالاي ابرها پرده هاي بافته شدة از
یخ وجود دارد.گویی ابر کوهی عظیم بوده که قسمت بالاي آن از سوزنهاي یخ و برگه هاي برف مستور و گاهی از تگرگ
پوشیده شده بود.دانشمند شوروي کولوبکف چندین بار کوه هاي ابر و کوه هاي برف استعمال می کند(ر ك:باد و باران در
( قرآن 1344 قم ص 65 و 141
ص : 153
باشد،در موقع حرکت بر چهار پا اعتماد میکند و به بقیه نیاز ندارد.وانگهی حیوانی که بر بیشتر از چهار پا حرکت می کند،مثل
حیوانی است که بر چهار پا حرکت می کند و با او چندان تفاوتی ندارد.
امام باقر(ع)فرمود:بعضی هم بر بیشتر از چهار پا حرکت می کنند.
شاءُ 􀀀 ا یَ 􀀀 اللّ م
􀀀
یَخْلُقُ هُ
:خدا هر موجودي را که اراده کند،خلق می کند.
ی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ 􀀀 اللّ عَل
􀀀
إِنَّ هَ
:زیرا بر هر چیزي قادر است و اینکه حیوانات با اینکه از یک اصلند،با یکدیگر مختلفند،دلیل است بر کمال قدرت خداوند
متعال و علم و حکمت او.
اتٍ􀀀 اتٍ مُبَیِّن 􀀀 ا آی 􀀀 لَقَدْ أَنْزَلْن
:ما دلیلهاي واضح و روشنی نازل کرده ایم.
راطٍ مُسْتَقِیمٍ 􀀀 ی صِ 􀀀 شاءُ إِل 􀀀 اللّ یَهْدِي مَنْ یَ
􀀀
وَ هُ
:خداوند هر یک از افراد انسان را که بخواهد براه ایمان یا بهشت هدایت می کند.برخی گویند:یعنی در آخرت هدایت می
کند.
ص : 154
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 47 تا 52
اشاره
اَللّ وَ
􀀀
ذا دُعُوا إِلَی هِ 􀀀 ئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ ( 47 ) وَ إِ 􀀀 ا أُول 􀀀 ذلِکَ وَ م 􀀀 یَتَوَلّ فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ
􀀀
ا ثُمَّ ی 􀀀 بِاللّ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْن
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀 ی وَ قَُولُونَ
ابُوا أَمْ 􀀀 ذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ ( 48 ) وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ اَلْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ ( 49 ) أَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ اِرْت 􀀀 رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِ
اَللّ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ
􀀀
ذا دُعُوا إِلَی هِ 􀀀 کانَ قَوْلَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِ 􀀀 ما 􀀀 اَلظّ ( 50 ) إِنَّ
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 اَللّ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُ بَلْ أُول
􀀀
خافُونَ أَنْ یَحِیفَ هُ 􀀀 یَ
ائِزُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْف 􀀀 اَللّ وَ یَتَّقْهِ فَأُول
􀀀
اَللّ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ هَ
􀀀
ئِکَ هُمُ اَلْمُفْلِحُونَ ( 51 ) وَ مَنْ یُطِعِ هَ 􀀀 ا وَ أُول 􀀀 ا وَ أَطَعْن 􀀀 بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْن
(52)
ترجمه:
می گویند:بخدا و رسول ایمان آوردیم و اطاعت کردیم.سپس گروهی از آنها بعد از آن روي گردان می شوند و مؤمن نیستند
و چون بسوي خدا و رسولش دعوت
ص : 155
شوند که میان آنها حکم کند،گروهی از آنها اعراض میکنند.اگر حق براي آنها وقوع پیدا کند،با اعتقاد به آن روي آور می
شوند.آیا در دلشان مرض است یا شک دارند یا می ترسند که خدا و رسولش بر آنها ظلم کنند؟بلکه اینان ستمکارانند.
گفتار مؤمنین این است که چون بسوي خدا و رسول دعوت شوند که میان آنها حکم کند،گویند:شنیدیم و اطاعت کردیم و
اینان رستگارانند و هر کس خدا و رسولش را اطاعت کند و از خدا بترسد و تقوي پیشه کند،رستگار است.
قرائت:
یتقه:ابو جعفر و قالون از نافع و یعقوب بکسر قاف و کسر هاء-بدون اشباع- و ابو عمرو و حمزه و ابو بکر به سکون قاف و
کسر هاء-بی اشباع و دیگران به کسر قاف و کسر هاء-با اشباع-خوانده اند.عدم اشباع هاء بخاطر این است که کسرة قاف پیش
از هاء لازم نیست و می تواند در حالت رفع پیش از هاء یاء در آید.وجه سکون هاء این است که:یاء و واوي که به آن وصل
می شود،زائد است.بنا بر این ضمیر مجرد از واو و یاء و بحسب اصل ساکن شده است.
لیحکم:ابو جعفر به صیغۀ مجهول خوانده است.
لغت:
اذعان:پذیرش سریع حیف:ستم فوز:بهره مند شدن از خیر فراوان
شأن نزول:
گفته اند:آیه در بارة مردي از منافقین نازل شده است که میان او و یک یهودي اختلافی بود.یهودي او را دعوت کرد که براي
داوري خدمت رسول خدا روند ولی منافق میخواست که پیش کعب بن اشرف روند.
بلخی گوید:عثمان از علی(ع)زمینی خریده بود که بواسطۀ بیرون آمدن سنگهایی از آن میخواست رد کند.علی(ع)قبول نکرد و
فرمود:میان من و تو پیامبر
ص : 156
خدا.عثمان گفت:حکم بن ابی العاص.زیرا پیامبر پسر عموي تست و به نفع تو حکم می کند! قریب به همین مضمون از امام
باقر(ع)روایت شده است.
مقصود:
ا􀀀 بِاللّ وَ بِالرَّسُولِ وَ أَطَعْن
􀀀
آمَنّ هِ
ا􀀀 ی وَ قَُولُونَ
:می گویند خدا را به یکتایی و رسولش را به رسالت تصدیق می کنیم و مطیع هستیم.
ذلِکَ􀀀 یَتَوَلّ فَرِیقٌ مِنْهُمْ مِنْ بَعْدِ
􀀀
ثُمَّ ی
:آن گاه گروهی از آنها پس از اقرار به ایمان روي گردان می شوند.
ئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ 􀀀 ا أُول 􀀀 وَ م
:اینان که ادعاي ایمان می کنند و از حکم خدا و رسول روي گردانند،ایمان ندارند.
از این آیه،استفاده میشود که اگر کسی به زبان ادعاي ایمان کند،مؤمن نیست.
زیرا اگر مؤمن بود،در این آیه،نفی ایمان از وي نمی شد.
ذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ 􀀀 اللّ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِ
􀀀
ذا دُعُوا إِلَی هِ 􀀀 وَ إِ
:
هنگامی که بسوي کتاب خدا و حکم و شریعت او و حکم رسولش دعوت می شوند تا میان آنها حکم کند،گروهی از آنها
اعراض می کنند.اینکه پس از نام خدا،رسول را ذکر میکنند،بخاطر این است که حکم رسول به امر خداست و حکم خدا و
رسول یکی است.
وَ إِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ
:اگر بدانند که آنچه حق است واقع می شود و با آن مواجه می شوند،بسوي پیامبر آمده،به سرعت ایمان می آوردند و تسلیم
می شدند.سپس در رد آنها می فرماید:
أَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ
:آیا اینان در دل خود نسبت به نبوت تو شک دارند و گرفتار نفاقند؟این استفهام براي تقریر است.یعنی چنین است.البته چنین
بیانی براي نکوهش و توبیخ رساتر است.مقصود این است که نبوت تو ظاهر است و احتیاجی به شاهد و بینه ندارد.نکوهش بر
آنهاست که گرفتار نفاقند.شاعر می گوید:
ص : 157
الستم خیر من رکب المطایا
و اندي العالمین بطون راح
آیا شما بهترین سوارکاران و سخاوتمندترین افراد نیستید؟(یعنی هستید و مدح است.بر خلاف آیه که جملۀ استفهام در آنجا
مثبت است،یعنی گرفتار نفاق هستید و منظور مذمت است).
ابُوا 􀀀 أَمِ ارْت
اللّ عَلَیْهِمْ
􀀀
خافُونَ أَنْ یَحِیفَ هُ 􀀀 :یا اینکه آیا آنها از تو چیزي دیده اند که بخاطر آن در بارة تو گرفتار شک و تردید شده اند؟ أَمْ یَ
وَ رَسُولُهُ :یا اینکه آیا می ترسند که خداوند بر آنها ظلم کند و پیامبر در داوري خود از راه حق منحرف شود؟بدیهی است که
عدم قبول سخنان پیامبر بخاطر یکی از امور مذکور است.از این جهت است که به دنبال آن میفرماید:
الظّ
􀀀
ئِکَ هُمُ الِمُونَ 􀀀 بَلْ أُول
:هیچکدام از امور مذکور درست نیست.بلکه خود آنها ظالمند و بخود و دیگران ظلم کرده اند.
از این آیه استفاده میشود که ترس از ظلم خدا بر خلاف دین است و اگر کسی یقین به ظالم بودن خدا داشته باشد،در مخالفت
دین صریحتر است.
ا􀀀 ا وَ أَطَعْن 􀀀 اللّ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْن
􀀀
ذا دُعُوا إِلَی هِ 􀀀 کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِ 􀀀 ما 􀀀 إِنَّ
:سخن مؤمنین این است که هنگام دعوت بسوي خدا و رسولش، می گویند:سخن پیامبر را شنیدیم و امرش را اطاعت
کردیم.اگر چه امر پیامبر براي آنها ضرر داشته باشد.
ئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ 􀀀 وَ أُول
:اینها در پیشگاه خداوند مزد می گیرند.از امام باقر(ع)نقل شده که منظور از آیه علی(ع)است.
ائِزُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 اللّ وَ یَتَّقْهِ فَأُول
􀀀
اللّ وَ رَسُولَهُ وَ یَخْشَ هَ
􀀀
وَ مَنْ یُطِعِ هَ
:آنها که فرمان خدا را اطاعت کنند و از کیفر نافرمانی بیمناك باشند و به وسیلۀ امتثال اوامر و ترك نواهی تقوي پیشه
کنند،رستگارند.برخی گویند:یعنی از گناه گذشته می ترسند و نسبت به آینده تقوي دارند.
ص : 158
نظم آیات:
برمیگردد.اگر چه مقصود بعضی از آنهاست. « الناس » به « یقولون » و ضمیر « لِلنّ
اسِ􀀀 الْأَم الَ 􀀀 اللّ ثْ
􀀀
وَ یَضْرِبُ هُ » آیۀ اول متصل است به
برخی گویند:چون قبلا در بارة مؤمن و کافر سخن گفته است،در اینجا در بارة منافق سخن میگوید.
ص : 159
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 53 تا 55
اشاره
اَللّ وَ
􀀀
ما تَعْمَلُونَ ( 53 ) قُلْ أَطِیعُوا هَ 􀀀 اَللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ إِنَّ هَ 􀀀 تُقْسِمُوا 􀀀 مانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ لا 􀀀 بِاللّ جَهْدَ أَیْ
􀀀
وَ أَقْسَ مُوا هِ
لاغُ اَلْمُبِینُ ( 54 ) وَعَدَ 􀀀 ا عَلَی اَلرَّسُولِ إِلَّا اَلْبَ 􀀀 ا حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ م 􀀀 ا حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ م 􀀀 ما عَلَیْهِ م 􀀀 أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ
اَلصّ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی اَلْأَرْضِ کَمَا اِسْتَخْلَفَ اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ اَلَّذِي
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَللّ اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ مَِلُوا
􀀀
هُ
( اسِقُونَ ( 55 􀀀 ئِکَ هُمُ اَلْف 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ 􀀀 ی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی 􀀀 اِرْتَض
ترجمه:
به سوگندهاي سخت به خدا سوگند یاد کردند که اگر آنها را فرمان دهی بیرون
ص : 160
روند.بگو سوگند یاد نکنید.طاعتی است معروف.خدا به کردارتان داناست.بگو خدا را اطاعت کنید و پیامبر را اطاعت کنید و
اگر روي گردان شوند،بر اوست آنچه بدان تکلیف شده و بر شماست آنچه بدان تکلیف شده اید و اگر او را اطاعت کنید،
هدایت می شوید و نیست بر پیامبر مگر اعلام آشکار.خداوند کسانی از شما را که ایمان آورده و عمل صالح می کنند وعده
کرده که همانطوري که پیشینیان را خلیفه کرد،آنها را در روي زمین خلیفه کند و دینشان را که براي ایشان پسندیده است،
براي آنها تمکین بخشد و پس از ترس آنها را ایمنی بخشد که مرا بپرستند و چیزي را شریک من نسازند و کسی که بعد از آن
کافر شود،فاسق است.
قرائت:
استخلف:ابو بکر بضم تاء و دیگران بفتح خوانده اند.
لیبدلنهم:ابن کثیر و ابو بکر و یعقوب و سهل به باب افعال و دیگران به باب تفعیل خوانده اند.تبدیل تغییر حال و ابدال،چیزي
را بجاي چیزي گذاشتن است.
اعراب:
مانِهِمْ 􀀀 جَهْدَ أَیْ
:فعل محذوف و مصدر جانشین اسم فاعل و حال است.
طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ 􀀀
:مبتداست و خبر آن حذف شده.یعنی:افضل لکم.
یعبدوننی:جمله مستأنفه یا حال.
مقصود:
به پیامبر خدا می گفتند که:سوگند بخدا،اگر ما را امر به خروج و شرکت در میدان جنگ کنی،ترا اطاعت میکنیم.لذا می
فرماید:
طاعَهٌ مَعْرُوفَهٌ 􀀀 لا تُقْسِمُوا 􀀀 مانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَیَخْرُجُنَّ قُلْ 􀀀 بِاللّ جَهْدَ أَیْ
􀀀
وَ أَقْسَمُوا هِ
:آنها غلیظترین سوگندها یاد کردند که اگر ما را امر کنی که به جنگ برویم،می رویم،به آنها بگو:قسم نخورید.اطاعت
پیامبر،از روي اخلاص و صدق، بهتر است از قسمی که تصدیق آن نکنید.
ما تَعْمَلُونَ 􀀀 اللّ خَبِیرٌ بِ
􀀀
إِنَّ هَ
:خداوند بکردار شما آگاه است و اگر بزبان
ص : 161
اظهار موافقت و به عمل مخالفت کنید،میداند.
اللّ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ
􀀀
قُلْ أَطِیعُوا هَ
:بگو:خدا و پیامبر را اطاعت کنید و از مخالفت بپرهیزید.
ا حُمِّلْتُمْ 􀀀 ا حُمِّلَ وَ عَلَیْکُمْ م 􀀀 ما عَلَیْهِ م 􀀀 فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ
:اگر از طاعت خدا و رسول اعراض کنند،بر پیامبر است وظائفی که بر عهده دارد و بر آنهاست وظائفی که بر عهده دارند.یعنی
پیامبر اوامر خدا را ابلاغ میکند و آنها باید اطاعت کنند.
وَ إِنْ تُطِیعُوهُ تَهْتَدُوا
:اگر پیامبر را اطاعت کنید،رشد می یابید و به صلاح می گرائید و به راه بهشت هدایت می شوید.
لاغُ الْمُبِینُ 􀀀 ا عَلَی الرَّسُولِ إِلَّا الْبَ 􀀀 وَ م
:پیامبر وظیفه اي جز اداي رسالت و بیان شریعت ندارد.وظیفۀ او راهنمایی و وظیفۀ شما راه یابی است.
الصّ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اللّ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ مَِلُوا
􀀀
وَعَدَ هُ
:خداوند به آنان که اهل ایمان و طاعت خالصند، وعده کرده است که آنها را جانشین گذشتگان کند و سرزمینهاي کفار عرب
و عجم را بدست ایشان دهد و آنها را در آن سرزمینها ساکن و حکمروا گرداند.همانطوري که بنی اسرائیل را هم جانشین
گذشتگان کرد و جبابرة مصر را هلاك گردانید و سرزمینها و دیار و اموالشان را به آنها داد.
ابی بن کعب گوید:هنگامی که پیامبر خدا وارد مدینه شد و انصار او را مأوي دادند،تمام عرب بدشمنی آنها برخواستند.شب
ها با سلاح می خوابیدند و روزها سلاح را از خود جدا نمیکردند.گفتند:آیا روزي خواهد آمد که ما در امن و آرامش به سر
بریم و فقط از خدا بترسیم؟از اینرو آیه نازل گردید.
مقداد از پیامبر خدا نقل کرده است که:هیچ خانۀ گلین و موئین در زمین نمی ماند،مگر اینکه خداوند کلمۀ اسلام را بوسیلۀ
عزیز کردن عزیزي یا ذلیل کردن ذلیلی داخل آن میکند.یا اهل آن را عزیز می کند و آنها را پیرو کلمۀ اسلام می سازد یا ذلیل
میکند تا در برابر کلمۀ اسلام سر تسلیم فرود آوردند.
ص : 162
برخی گویند:مقصود زمین مکه است که مهاجرین مسلمان آرزوي بازگشت به آن را داشتند.
ی لَهُمْ 􀀀 وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِي ارْتَض
:دین اسلام را که خدا براي آنها پسندیده است،بر دین هاي دیگر غالب می سازد.
چنان که پیامبر خدا فرمود:زمین براي من جمع شد و مشارق و مغارب آن بمن نشان داده شد.بزودي فرمانروایی امت من بهمۀ
جاهایی که براي من جمع شد خواهد رسید.
برخی گویند:تمکین دین یعنی عزیز کردن اهل دین و ذلیل کردن منکرین آن تا بتوانند دین خود را ظاهر کنند.
وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً
:از آن پس که در مکه ترسان بودند، خداوند آنها را بقوة اسلام و گسترش آن ایمنی بخشید.مقاتل می گوید:خدا به این وعدة
خود عمل کرده است.آنها را در روي زمین قدرت بخشید و ترس آنها را مبدل به ایمنی کرد.پس به وعدة خود وفا کرده
است.برخی گویند:از آن پس که در دنیا می ترسیدند،خداوند در آخرت آنها را ایمن می سازد.در روایت است از پیامبر اسلام
که خداوند فرمود:بنده ام را دچار دو ترس و برخوردار از دو ایمنی نمیکنم.اگر در دنیا ترسید،در آخرت ایمنش می کنم و
اگر در دنیا ایمن شد،در آخرت او را می ترسانم.
لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً 􀀀 یَعْبُدُونَنِی
:اینان در عبادت خود خالصند،ریا ندارند و شرك نمی ورزند.
این آیه دلالت دارد بر اینکه نبوت پیامبر ما صحیح است.زیرا اخباري که او از غیب داده،صادق بوده است.
اسِقُونَ 􀀀 ئِکَ هُمُ الْف 􀀀 ذلِکَ فَأُول 􀀀 وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ
:آنها که بعد از این نعمتها کافر شوند،فاسقند.ذکر فسق بعد از کفر-با اینکه کفر بدتر از فسق است-بخاطر این است که فسق
در هر چیزي گرایش بصورت قبیح تر آن است.پس مقصود از این که اینها در کفر خود فاسقند این است که بدترین نوع کفر
را دارند.
ص : 163
برخی گویند:یعنی هر کس این نعمت ها را انکار کند،معصیت کار است.
در بارة این آیه اختلاف است.برخی گویند:در بارة پیامبر است.برخی گویند:
در بارة امت است.از ائمۀ اهل بیت(ع)روایت است که در بارة مهدي آل محمد است.
امام چهارم(ع)این آیه را خواند و فرمود:بخدا آنها شیعۀ مایند که خداوند بدست مردي از ما که مهدي این امت است،این
وعده ها را در بارة آنها انجام میدهد.پیامبر خدا در بارة او فرمود:اگر از دنیا یک روز مانده باشد،خدا آن روز را طولانی می
سازد تا مردي از عترت من که همنام من است،زمامدار شود و زمین را بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده،پر از عدل و داد
کند.نظیر همین روایت از امام باقر و امام صادق(ع)نیز روایت شده است.
پیامبر و اهل بیت است.این آیه آنها را مژده می دهد که خلیفه می شوند « الصّ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 ع اَلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ مَِلُوا » پس منظور از
و در تمام بلاد قدرت را بدست می گیرند و در وقت قیام مهدي(ع)ایمن خواهند شد.
این است که قبلا هم خداوند افرادي را که صالح خلافت بوده اند،قدرت و خلافت « کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ » مقصود از
بخشیده است.مثل آدم و داوود و سلیمان.
اكَ􀀀 إِنّ جَعَلْن
􀀀
داوُدُ ا 􀀀 ا 􀀀ی» ( در روزي زمین خلیفه اي قرار میدهم:بقره 30 ) « جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَهً 􀀀 إِنِّی » : شاهد آن این آیات است
اهُمْ مُلْکاً 􀀀 ابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْن 􀀀 راهِیمَ الْکِت 􀀀 ا آلَ إِبْ 􀀀 فَقَدْ آتَیْن » ( اي داود،ترا در روي زمین خلیفه ساختیم:ص 26 ) « خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ
.( آل ابراهیم را کتاب و ملک عظیم دادیم:نساء 54 ) « عَظِیماً
تمام ائمۀ طاهرین(ع)بر این مطلب اجماع دارند و اجماع آنها حجت است.
من در میان شما دو چیز سنگین ترك می کنم:کتاب خدا و عترتم.از هم جدا نمیشوند تا بر سر حوض »: زیرا رسول خدا فرمود
.« بر من وارد شوند
وانگهی هنوز مسلمانان و مؤمنین در روي زمین قدرت کامل پیدا نکرده اند.
بنا بر این باید در انتظار روزي بود که خداوند به این وعدة خود جامۀ عمل بپوشد.
زیرا خدا خلف وعده نمیکند.
ص : 164
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 56 تا 57
اشاره
اَلنّ وَ
ار 􀀀 اهُمُ 􀀀 لا تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی اَلْأَرْضِ وَ مَأْو 􀀀 ( تُر ( 56 اَلزَّک وَ أَطِیعُوا اَلرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ حَْمُونَ اه 􀀀 اَلصَّلا وَ آتُوا ه􀀀 وَ أَقِیمُوا ( لَبِئْسَ اَلْمَصِیرُ ( 57
ترجمه:
نماز را بپاي دارید و زکات را بدهید و پیامبر را اطاعت کنید تا به شما رحم شود.
گمان نکنید که مردم کافر در روي زمین عاجز کننده اند.مأواي آنها جهنم و بد جایگاهی است.
قرائت:
است. « الذین » لا تحسبن:ابن عامر و حمزه به یاء و دیگران به تاء خوانده اند.بنا بر قرائت دوم فاعل آن پیامبر خدایا
مقصود:
هم اکنون دستور به اقامۀ دستورات دین داده،می فرماید:
کاهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ 􀀀 لاهَ وَ آتُوا الزَّ 􀀀 وَ أَقِیمُوا الصَّ
:
در وقت نماز،نماز را ادا و تمام کنید و زکات واجب را بپردازید و پیامبر را اطاعت کنید تا خداوند شما را به نعمت هاي جزیل
پاداش دهد.
لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ 􀀀
:اي محمد،(یا اي شنونده)گمان مکن که مردم کافر از دست ما نجات پیدا میکنند و ما را در برابر خود عاجز می سازند.
النّ وَ لَبِئْسَ الْمَصِیرُ
ار 􀀀 اهُمُ 􀀀 وَ مَأْو
:جایگاه آنها جهنم است و جهنم بد جایگاهی است.با اینکه جهنم مطابق حکمت و صوابدید الهی است،به بد توصیف
شده،زیرا براي اهل خود رنج و الم به بار می آورد.
ص : 165
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 58 تا 60
اشاره
لاهِ اَلْفَجْرِ وَ حِینَ 􀀀 مَرّ مِنْ قَبْلِ صَ
اتٍ􀀀 ثَ 􀀀 مِنْکُم ثَلا مانُکُمْ وَ اَلَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا اَلْحُلُمَ 􀀀 ا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ اَلَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْ 􀀀ی
طَوّ عَلَیْکُمْ
افُونَ 􀀀 ب احٌ عَْدَهُنَّ 􀀀 لا عَلَیْهِمْ جُن 􀀀 عَلَی وَ اتٍ لَکُمْ لَیْسَ کُْمْ 􀀀 ثَلا عَوْر ثُ􀀀 شاءِ 􀀀 ص اَلْعِ َ لاهِ􀀀 ب ابَکُمْ مِنَ اَلظَّهِیرَهِ وَ مِنْ عَْدِ 􀀀 تَ َ ض عُونَ ثِی
الُ مِنْکُمُ اَلْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اِسْتَأْذَنَ 􀀀 ذا بَلَغَ اَلْأَطْف 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 58 ) وَ إِ
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 اَللّ لَکُمُ اَلْآی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 ی بَعْضٍ کَ 􀀀 بَعْضُ کُمْ عَل
کاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ 􀀀 لا یَرْجُونَ نِ 􀀀 اَللّا
􀀀
ساءِ تِی 􀀀 واعِدُ مِنَ اَلنِّ 􀀀 اَللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ ( 59 ) وَ اَلْقَ
􀀀
اتِهِ وَ هُ 􀀀 اَللّ لَکُمْ آی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَ
( اَللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ( 60
􀀀
جاتٍ بِزِینَهٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ هُ 􀀀 ابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّ 􀀀 احٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِی 􀀀 جُن
ص : 166
ترجمه:
اي مردم مؤمن،باید بردگان شما و کودکان در سه وقت از شما اذن بگیرند:
پیش از نماز بامداد و هنگام ظهر که لباستان را کنار می گذارید و بعد از نماز عشاء.
این سه وقت،براي شما عورتند.بعد از آن سه وقت بر شما و ایشان گناهی نیست.بعضی بر بعضی طواف میکنید.خداوند آیات
خود را اینطور براي شما بیان میکند و خداوند دانا و حکیم است و هنگامی که کودکان شما به بلوغ رسیدند باید اذن بگیرند.
همانطوري که گذشتگان اذن میگرفتند.اینطور خداوند آیات را براي شما بیان می کند و خداوند دانا و حکیم است.زنان باز
نشسته اي که امید زناشویی ندارند، گناهی برایشان نیست که لباسهاي خود را بگذارند بدون اینکه آشکار کنندة زینت باشند
و پاکدامنی براي آنها بهتر است و خداوند شنوا و داناست.
قرائت:
ثلاث:کوفیان-بجز حفص-به نصب و دیگران به رفع خوانده اند.رفع بنا بر این است که خبر مبتداي محذوف باشد و نصب بنا
بر این است که خبر از مبتداي محذوف باشد.
مقصود:
قبلا احکام مربوط به زن و مرد را بیان کرد.اکنون در بارة یک مسألۀ مهم،مربوط به آمد و رفت غلامان و اطفال در خانه ها
می فرماید:
مَرّ
اتٍ􀀀 لاثَ 􀀀 مِنْکُم ثَ مانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ 􀀀 ا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیْ 􀀀ی
:اي مردم مؤمن غلامان و کنیزان و اطفال نابالغ خود را امر کنید که وقتی میخواهند وارد اطاق خلوت شما شوند،از شما اذن
بگیرند.برخی گفته اند:
تنها غلامان باید اذن بگیرند نه کنیزان.از امام باقر و امام صادق(ع)نیز چنین روایت شده است.مقصود از کودك،بچه اي است
که عورت را تمیز میدهد.جبائی می گوید:
اذن گرفتن در همه حال واجب است مگر براي بردگان و کودکان که فقط در سه وقت واجب است.
ص : 167
لاهِ الْفَجْرِ 􀀀 مِنْ قَبْلِ صَ
:یکی پیش از نماز صبح زیرا در این حال ممکن است انسان برهنه به خوابگاه رفته باشد یا اینکه به حالی باشد که نخواهد
کسی او را ببیند.
ابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَهِ 􀀀 وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِی
:دیگر بهنگام خواب نیمروز که لباس را از تن بیرون آورده اید.
شاءِ 􀀀 لاهِ الْعِ 􀀀 وَ مِنْ بَعْدِ صَ
:و نیز بعد از نماز عشاء که مرد با همسر خود خلوت میکند.فرمان خدا این است که در این سه وقت که موقع خلوت و
استراحت است، کودکان و غلامان اجازه بگیرند.پس از تفصیل این سه وقت،اکنون در بارة آن بطور اجمال می فرماید.
اتٍ لَکُمْ 􀀀 لاثُ عَوْر 􀀀 ثَ
:این سه وقت براي شما عورتند.علت اینکه وقت را عورت نامیده،این است که انسان در این اوقات لباس را از تن بیرون می
کند و عورتش ظاهر می شود.
سدي می گوید:بعضی از اصحاب دوست میداشتند که در این سه وقت با همسران خود در آمیزند و با غسل بمسجد بروند و
نماز بخوانند.خداوند امر کرد که غلامان و اطفال در این سه وقت اجازه بگیرند.
احٌ بَعْدَهُنَّ 􀀀 لا عَلَیْهِمْ جُن 􀀀 لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ
:پس از این سه وقت،بر شما مؤمنین و بر غلامان و کودکان گناهی نیست که بدون اجازه داخل شوند.
طَوّ عَلَیْکُمْ
افُونَ 􀀀
:اینها خدمتگزاران شمایند و چاره اي ندارند جز اینکه در اوقات دیگر بدون اجازه بر شما وارد شوند و بر آنها دشوار است که
پسرکانی که در بهشت جاودانیند ) « دانٌ مُخَلَّدُونَ 􀀀 وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْ » : همیشه از شما اجازه بگیرند.در جاي دیگر می فرماید
ی بَعْضٍ :این بردگان بر شما موالی طواف می کنند و خدمتگزار شمایند. 􀀀 خدمتگزار آنانند:واقعه 17 ) بَعْضُکُمْ عَل
اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
􀀀
اتِ وَ هُ 􀀀 اللّ لَکُمُ الْآی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 کَ
:همانطوري که در این آیه دستورات خود را براي شما بیان کرد،دلائل احکام خود را براي شما بیان میدارد.
الُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ 􀀀 ذا بَلَغَ الْأَطْف 􀀀 وَ إِ
:
هر گاه کودکان نابالغ شما به سن بلوغ رسیدند،باید در همۀ اوقات از شما اجازه
ص : 168
بگیرند.همانطوري که سایر بزرگسالان آزاد اجازه می گرفتند.
اللّ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
􀀀
اتِهِ وَ هُ 􀀀 اللّ لَکُمْ آی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 کَ
:خداوند همانطور که دستور خود را در این آیه براي شما بیان کرد،دستورات دیگر خود را نیز بیان میکند و خداوند دانا و
حکیم است.سعید بن مسیب گوید:منظور این است که انسان باید از مادر خود اجازه بگیرد.
ابَهُنَّ 􀀀 احٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِی 􀀀 کاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُن 􀀀 لا یَرْجُونَ نِ 􀀀 اللّا
􀀀
ساءِ تِی 􀀀 واعِدُ مِنَ النِّ 􀀀 وَ الْقَ
:زنان پیري که باز نشسته شده و در معرض زناشویی نیستند و کسی به آنها رغبت ندارد.می توانند روسري خود را بردارند.
برخی گفته اند:یعنی حائض نمی شوند و بمرحله اي رسیده اند که طمعی به ازدواج ندارند و بخاطر پیري مردها به آنها بی
رغبت هستند.
برخی گفته اند:اینها می توانند روسري و عبا را از خود بردارند.اما برخی گفته اند:اینها فقط می توانند آنچه را بر روسري می
اندازند بردارند و بدون پوشیدن دست و صورت،در میان مردان اجنبی بنشینند.
جاتٍ بِزِینَهٍ 􀀀 غَیْرَ مُتَبَرِّ
:به شرطی که از کنار گذاشتن روسري-یا هر چیز دیگر-قصد آنها جلوه گري و دلربایی نباشد.بلکه قصد آنها این باشد که
خود را از قیود آزاد سازند.بدیهی است که جلوه گري و دلربایی هم بر پیران حرام است و هم بر جوانان.در خصوص زنان
جوان دستور این است که از برداشتن روسري خودداري کنند و از روسریهاي ضخیم استفاده کنند تا به هیچ وجه بدن آنها
نمایان نشود.در روایت است که پیامبر فرمود:شوهر به بدن زن و برادر و فرزند به زیر پوش زن،نگاه میکنند.اما در برابر نامحرم
باید چهار لباس پوشید:زیر پوش،روسري،پیراهن و لباس سر تا سري(چادر).
اللّ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
􀀀
وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ هُ
:پاکدامنی پیر زنان و پوشیدن چادر از کنار گذاشتن آن براي ایشان بهتر است.اگر چه حرجی بر آنها نیست و خداوند سخن
شما را می شنود و به آنچه در دل دارید داناست.
ص : 169
[ [سوره النور ( 24 ): آیه 61
اشاره
ائِکُمْ 􀀀 ی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آب 􀀀 لا عَل 􀀀 لا عَلَی اَلْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ 􀀀 لا عَلَی اَلْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ 􀀀 ی حَرَجٌ وَ 􀀀 لَیْسَ عَلَی اَلْأَعْم
والِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 عَمّ أَوْ بُیُوتِ أَخْ
اتِکُم 􀀀 مامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 واتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْ 􀀀 وانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَ 􀀀 اتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْ 􀀀 أَوْ بُیُوتِ أُمَّه
ی أَنْفُسِکُمْ 􀀀 ذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَل 􀀀 اتاً فَإِ 􀀀 احٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْت 􀀀 اتِحَهُ أَوْ صَ دِیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن 􀀀 ا مَلَکْتُمْ مَف 􀀀 تِکُمْ أَوْ م 􀀀 خالا 􀀀
( اتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ( 61 􀀀 اَللّ لَکُمُ اَلْآی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 ارَکَهً طَیِّبَهً کَ 􀀀 اَللّ مُب
􀀀
تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ هِ
ترجمه:
بر نابینا و لنگ و بیمار و خود شما حرجی نیست که از خانۀ خود و پدران و مادران و برادران و خواهران و عموها و عمه ها و
دایی ها و خاله ها و برده ها و دوستان بخورید.بر شما حرجی نیست که با هم بخورید یا تنها و هنگامی که داخل خانه ها شوید
بر خود سلام کنید.تحیتی است از جانب خداوند،مبارك و پاك.اینطور خداوند
ص : 170
آیات را براي شما بیان میکند تا تعقل کنید.
قرائت:
.« اشتاتا » جمیعا:حال و همچنین
صفت آن. « اللّ
􀀀
من عند ه » و« سلموا » تحیه:مفعول مطلق براي
مقصود:
قبلا در بارة اجازه گرفتن سخن گفت.اکنون می فرماید:
لا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ 􀀀 لا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ 􀀀 ی حَرَجٌ وَ 􀀀 لَیْسَ عَلَی الْأَعْم
:
بر نابینا و کسی که یک یا هر دو پایش لنگ است و کسی که بیمار است گناهی نیست.
مقصود چیست؟ 1-مقصود این است که هم غذا شدن با آنها گناه ندارد.علت این است که مردم از هم غذا شدن با آنها
خودداري میکردند.میگفتند:نابینا نمی بیند و نمیتواند قسمت خوب غذا را بخورد و لنگ از نشستن عاجز است و مریض از
خوردن ناتوان است. 2-موقعی که مسلمانان به جنگ می رفتند،کلید خانه ها را به کسانی که نمیتوانستند در جنگ شرکت
کنند،میدادند و می گفتند:براي شما حلال کردیم که از چیزهایی که در خانۀ ماست بخورید.آنها از خوردن خودداري
میکردند و می گفتند:
چون صاحبان خانه ها نیستند،داخل نمیشویم.خداوند به آنها فرمود:اگر چیزي از این خانه ها یا خانه هاي خویشاوندان خود
کلام «... ی أَنْفُسِکُمْ 􀀀 عَل 􀀀 وَ لا » بخورید،گناهی نیست. 3-یعنی بر کور و لنگ و مریض گناهی نیست که جهاد نکنند.بنا بر این
مستقلی است.بنا بر این قسمت اول کلام در بارة جهاد و قسمت دوم در بارة خوردن است 4-کوران و لنگها و بیماران از هم
غذا شدن با افراد سالم خودداري میکردند زیرا تندرستها از هم غذا شدن با آنها تنفر داشتند.در میان مردم مدینه رسم بود که
کوران و لنگها و بیماران با آنها بر سر یک سفره ننشینند آیه دستور داد که با آنها غذا بخورند.
-5 اشخاص مذکور مرخصند که از خانه هاي افرادي که در آیه ذکر شده اند،چیزهاي خوردنی بخورند.گروهی از اصحاب
پیامبر وقتی که بی چیز می شدند،افراد کور و لنگ و بیمار را بخانه هاي پدران و مادران و خویشان می بردند تا خود را سیر
کنند
ص : 171
ولی آنها از خوردن خودداري می کردند.زیرا تصرف در مال غیر میدانستند.
واتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 وانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَ 􀀀 اتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْ 􀀀 ائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّه 􀀀 ی أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آب 􀀀 عَل 􀀀 وَ لا
لاتِکُمْ 􀀀 خا􀀀 والِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 عَمّ أَوْ بُیُوتِ أَخْ
اتِکُم 􀀀 مامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ 􀀀 أَعْ
:و نیز بر خود شما گناهی نیست که از بیوت خودتان یا پدر یا مادر یا برادر یا خواهر یا عمو یا عمه یا دایی یا خاله،چیز
بخورید.مقصود از خانۀ خود،خانۀ زن است زیرا خانۀ زن نیز مثل خانۀ خود انسان است.برخی گویند:
مقصود از خانۀ خود،خانۀ اولاد است اینکه خانۀ فرزند را خانۀ پدر شمرده،بخاطر این است که فرزند نیز نتیجۀ زحمت پدر
است،مثل مال،پیامبر خدا فرمود:پاکترین چیزي که مؤمن میخورد،از کسب است.فرزند هم جزء کسب است.بهمین جهت است
که خداوند در موقع ذکر خانۀ خویشان خانۀ فرزند را ذکر نکرده است.
طبق این آیه،اجازه داده شده است که انسان از خانۀ خویشاوندان چیز بخورد و لو اینکه آنها خبر نداشته باشند.نظیر اینکه اگر
کسی وارد باغی شود و گرسنه باشد یا از گله اي بگذرد و تشنه باشد،مجاز است که از میوة باغ و شیر گوسفندان بخورد.
این اجازه را خداوند به این جهت داده است که مردم در مضیقه نباشند و از پستی اخلاق بر کنار بمانند.
داخل خانۀ ) « اهُ􀀀 اظِرِینَ إِن 􀀀 امٍ غَیْرَ ن 􀀀 ی طَع 􀀀 إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِل
􀀀
تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ 􀀀 لا» جبائی گوید:این آیه نسخ شده است به آیۀ
پیامبر نشوید،مگر اینکه به شما اذن داده شود که براي طعام داخل شوید که در این صورت باید در انتظار آمدن ظرف غذا
از ائمۀ ما روایت شده است « مال مسلمانی حلال نیست مگر به رضایت خاطرش »: نباشید:احزاب 53 )و نیز به فرمایش پیامبر خدا
که افرادي که در آیه ذکر شده اند می توانند بدون اذنشان بحدي که اسراف نباشد از خانه هاي خویشاوندان غذا بخورند.
اتِحَهُ 􀀀 ا مَلَکْتُمْ مَف 􀀀 أَوْ م
:و همچنین می توانید از خانۀ غلامان و کنیزانتان غذا بخورید.زیرا خانه بردگان متعلق به موالی است.مقصود از مفاتح،خزائن
است.
ص : 172
.( خزائن غیب پیش خداوند است:انعام 59 ) « اتِحُ الْغَیْبِ 􀀀 وَ عِنْدَهُ مَف » : چنان که می فرماید
ابن عباس گوید:منظور کسی است که وکیل و قیم مالک است در ملک و گله اش.
او می تواند از میوة درختان و شیر گوسفندان استفاده برد.برخی گویند:هر گاه کلید ملکی در دست کسی باشد،خزانه دار
است و می تواند به اندازه کمی از آن ملک بخورد.
برخی گویند:منظور این است که اگر سرپرستی طعامی از طرف مالک بعهدة کسی گذاشته شده باشد.می تواند از آن طعام
بخورد.
أَوْ صَدِیقِکُمْ
:همچنین می توان از خانۀ دوستان صمیمی بدون اذن ایشان غذا خورد.دوست صمیمی کسی است که ظاهر و باطنش با انسان
یکی باشد.کلمۀ صدیق هم مفرد است و هم جمع.امام صادق(ع)فرمود:بخدا او مردي است که بخانۀ دوست می آید و غذاي
او را بدون اذنش میخورد.در روایت است که دوستی از دوستان ربیع بن خثیم داخل منزل او شد و از غذاي او خورد.وقتی که
ربیع به منزل آمد،کنیز جریان را به اطلاعش رسانید.گفت:اگر راست است،آزادت کردم.
اتاً 􀀀 احٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْت 􀀀 لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُن
:گناهی بر شما نیست که دسته جمعی بخورید یا جدا جدا.در بارة این قسمت چند وجه ذکر شده است: 1- یکی از قبیله هاي
کنانه رسمشان این بود که تنها غذا نمیخوردند.گاهی اتفاق می افتاد که شتر خود را مدتی نمی دوشیدند تا کسی پیدا شود و
شیر دوخته را با او بخورند.
خداوند اعلام فرمود:که اگر کسی تنها غذا بخورد گناهی بر او نیست. 2-یعنی مانعی نیست که ثروتمند در خانۀ خود با فقیر
غذا بخورد،زیرا ثروتمند به خانۀ خویشاوند فقیر خود می رفت و او را بخانۀ خود براي خوردن غذا دعوت می کرد. 3- رسم
آنها این بود که اگر مهمانی بر آنها وارد می شد،غذا را با او میخوردند.خداوند اجازه داد که با مهمان غذا بخورند یا تنها این
اقوال بهمدیگر نزدیکند و بهتر حمل بر همۀ این معانی است.
ی أَنْفُسِکُمْ 􀀀 ذا دَخَلْتُمْ بُیُوتاً فَسَلِّمُوا عَل 􀀀 فَإِ
است(یکدیگر را بکشید:نساء « أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ » : :وقتی داخل خانه اي می شوید بر یکدیگر سلام کنید.پس نظیر
ص : 173
66 )برخی گویند:یعنی بر خانواده و عیال سلام کنید.برخی گویند:یعنی وقتی وارد مسجد می شوید بر آنها که در مسجدند
سلام کنید. بهتر است آیه را بر همۀ این معانی حمل کنیم.ابراهیم گوید:وقتی داخل خانه اي شدي که کسی در آن نیست،بگو:
مقصود سلام کردن شخص وارد است بر اهل خانه و جواب »: امام صادق(ع)فرمود « اللّ الصالحین
􀀀
السلام علینا و علی عباد ه »
.« آنهاست.بنا بر این بر خودتان سلام کرده اید
ارَکَهً طَیِّبَهً 􀀀 اللّ مُب
􀀀
تَحِیَّهً مِنْ عِنْدِ هِ
:برنامۀ سلام،تحیت و احترامی است خدایی که اگر رواج یابد،موجب خیر و پاداش شما میشود.برخی می گویند:یعنی این نوع
برخی گویند: « عم صباحا »: تحیت را خدا به شما آموخته است.آنها قبلا می گفتند
علت اینکه سلام را مبارك نامیده،این است که معنی سلام کردن دعا کردن در حق طرف است که از آفات محفوظ بماند و
علت اینکه سلام را طیب و پاك نامیده،این است که بخاطر آن زندگی خوش و شیرین میشود.
اتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ 􀀀 اللّ لَکُمُ الْآی
􀀀
ذلِکَ یُبَیِّنُ هُ 􀀀 کَ
:همانطوري که خداوند این آداب را براي شما بیان کرد،دلیلهایی براي شما بیان میکند که راه خدا پرستی و دینداري را
.( بیاموزید.باشد که در بارة دینتان تعقل کنید ( 1
ص : 174
1) -صرف نظر از اختلافاتی که میان مفسرین در بارة تفسیر آیۀ شریفه ذکر شد،می توان از ظاهر آیه استنباط کرد - 1
که:اولا:آیه میخواهد بگوید:کسانی که بواسطه کوري و لنگی و عوارض دیگر از تحصیل روزي عاجزند،حق استفاده از خانۀ
اقارب خود که در آیه ذکر شده دارند تا در مضیقه نباشند.ثانیاً انسان می تواند از خانه خود و همسر و فرزند و خویشاوندان و
دوستان و...غذا بخورد و هدف از این ترخیص این است که همبستگی و صمیمیت در میان خویشاوندان و دوستان بمرحله اي
برسد که گویی همه در مال یکدیگر شریکند و هیچگونه اختلافی و دوئیتی از این لحاظ میان آنها وجود ندارد.ثالثاً غذا
خوردن این افراد از خانه هاي یکدیگر مشروط به اینکه با هم بخورند یا تنها نیست.بلکه بواسطه کمال صمیمیت و همبستگی
هم تنها می توانند بخورند و هم دسته جمعی رابعاً یک شرط لازم است رعایت شود و آن اینکه از حدود متعارف خارج
نشوند و در خوردن غذاي یکدیگر اسراف نکنند. با توجه به ذیل آیه که برنامۀ اسلام را با اهمیت بیان میدارد،این آیه از آیات
بسیار پر مغز اخلاقی است.
[ [سوره النور ( 24 ): آیات 62 تا 64
اشاره
ئِکَ􀀀 حَتّ یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ اَلَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُول
ی􀀀 ی جامِعٍ لَمْ َذْهَبُوا 􀀀 ی أَمْرٍ 􀀀 ک مَعَهُ عَل انُوا 􀀀 ذا 􀀀 و إِ بِاللّ وَ رَسُولِهِ 􀀀
إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ اَلَّذِینَ آمَنُوا هِ
لا􀀀 اَللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ ( 62 )
􀀀
اَللّ إِنَّ هَ
􀀀
بِاللّ وَ رَسُولِهِ فَإِذَا اِسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَ اِسْتَغْفِرْ لَهُمُ هَ
􀀀
اَلَّذِینَ یُؤْمِنُونَ هِ
خالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ 􀀀 واذاً فَلْیَحْ ذَرِ اَلَّذِینَ یُ 􀀀 اَللّ اَلَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِ
􀀀
اءِ بَعْضِ کُمْ بَعْضاً قَدْ یَعْلَمُ هُ 􀀀 اءَ اَلرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَ دُع 􀀀 تَجْعَلُوا دُع
ما􀀀 ا أَنْتُمْ عَلَیْهِ وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ فَیُنَبِّئُهُمْ بِ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضِ قَدْ یَعْلَمُ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
لا إِنَّ هِ 􀀀 ذابٌ أَلِیمٌ ( 63 ) أَ 􀀀 تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَ
( اَللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ( 64
􀀀
عَمِلُوا وَ هُ
ترجمه:
مؤمنین کسانی هستند که بخدا و رسولش ایمان آورده اند و چون با پیامبر،بر کاري عمومی و اجتماعی قرار گیرند،نمیروند تا
از او اذن بگیرند.آنان که از تو اذن
ص : 175
میگیرند،کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده اند.هنگامی که براي بعضی از کارهاي خود از تو اجازه بخواهند،هر
که را خواهی اجازه ده و براي آنها بدرگاه خدا طلب مغفرت کن که خداوند آمرزگار و رحیم است.خواندن و صدا کردن
پیامبر را در میانتان مثل خواندن و صدا کردن خودتان قرار ندهید،خداوند به اشخاصی از شما که بمنظور مخالفت،پنهان می
شوند عالم است.باید کسانی که مخالفت امر خدا میکنند حذر کنند که دچار فتنه یا عذاب دردناکی شوند.آگاه باشید که
آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداست.خداوند عالم است به آنچه اکنون شما بر آنید و روزي که بسوي او بازگردانده
می شوند و آنها را به آنچه کرده اند آگاه می سازد و خداوند بهر چیزي داناست.
لغت:
تسلل:خارج شدن نهانی.
لواذ:مخالفت.
اعراب:
لواذا:حال.
از خطاب به- غیبت رجوع شده است. « یوم یرجعون » محذوف.در « الان » یوم:منصوب و عطف بر
مقصود:
قبلا در بارة آداب معاشرت با خویشاوندان و مسلمانان سخن گفت.اکنون در این آیه در بارة آداب معاشرت با پیامبر خدا می
فرماید:
بِاللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا هِ
:در حقیقت،مؤمن کسانی هستند که به یگانگی و عدالت خدا معتقد باشند و پیامبرش را براستگویی بشناسند.
حَتّ یَسْتَأْذِنُوهُ
ی􀀀 ی جامِعٍ لَمْ ذَْهَبُوا 􀀀 ی أَمْرٍ 􀀀 ک مَعَهُ عَل انُوا 􀀀 ذا 􀀀 و إِ َ
:و هر گاه کاري پیش آید-از قبیل جنگ و مشورت و نماز جمعه و غیره-که انجام آن کار به همکاري و همفکري نیازمند
باشد،بدون اجازه از پیامبر خدا،دنبال کارهاي شخصی
ص : 176
خود نمیروند.
بِاللّ وَ رَسُولِهِ
􀀀
ئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ هِ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُول
:آنها که در چنین مواقعی از تو اذن میگیرند،داراي ایمان حقیقی هستند.اما آنها که بدون اجازه غیبت می کنند،اهل ایمان
نیستند.
فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ
:هر گاه این افراد مؤمن بخاطر کارها و گرفتاریهاي شخصی از تو اجازه بگیرند،هر که را خواهی مخیري که اجازه دهی یا
اجازه ندهی.امام هم پس از پیامبر همین سمت را دارد.
اللّ غَفُورٌ رَحِیمٌ
􀀀
اللّ إِنَّ هَ
􀀀
وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ هَ
:براي آنها که اجازه میگیرند،از خداوند طلب مغفرت کن که خداوند نسبت به مردم مؤمن آمرزگار و رحیم است.
یعنی از خدا بخواه که لطف خود را شامل حال ایشان گرداند تا کاري کنند که مغفرت نصیبشان گردد.بدنبال آن چنین دستور
میدهد:
اءِ بَعْضِکُمْ بَعْضاً 􀀀 اءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُع 􀀀 لا تَجْعَلُوا دُع 􀀀
:در بارة معنی این قسمت اقوالی است:
-1 خداوند به آنها یاد داده است که پیامبر را تعظیم کنند و او را بر سایر مردم ترجیح دهند و در موقعی که او را صدا
بگویند و با نرمی و تواضع او را صدا کنند. « اللّ
􀀀
یا نبی ه » و« اللّ
􀀀
یا رسول ه » اللّ نگویند.بلکه
􀀀
میکنند،محمد یا پسر عبد ه
-2 خداوند آنها را بر حذر داشته است از اینکه کاري کنند که آنها را نفرین کند.زیرا دعاي او با دعاي دیگران فرق دارد و
اگر دعا کند مستجاب میشود.
-3 دعوت پیامبر با دعوت شما فرق دارد.او هر چه بگوید،از جانب خدا می گوید و اگر کسی از فرمان او سرباز زند،از فرمان
خدا سرباز زده است.
واذاً 􀀀 اللّ الَّذِینَ یَتَسَلَّلُونَ مِنْکُمْ لِ
􀀀
قَدْ یَعْلَمُ هُ
:خداوند میداند که چه کسانی از پیامبر مخفی می شوند و از او فرار میکنند.در روزهاي جمعه،افراد منافق از استماع خطبۀ
پیامبر خدا تنفر داشتند.از این جهت خود را در پناه بعضی از اصحاب قرار میدادند و فرار میکردند،بدون اینکه اجازه گرفته
باشند.لحن این آیه نسبت به این اشخاص
ص : 177
تهدید آمیز است.مجاهد گوید:در موقع جهاد،افراد منافق،مخفی می شدند تا جان خود را حفظ کنند.
ذابٌ أَلِیمٌ 􀀀 خالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَنْ تُصِیبَهُمْ فِتْنَهٌ أَوْ یُصِیبَهُمْ عَ 􀀀 فَلْیَحْذَرِ الَّذِینَ یُ
:
آنان که مخالفت امر خدا یا پیامبر میکنند،باید بترسند از اینکه بلائی براي آنها پیش آید که نفاقشان را آشکار کند یا گرفتار
عذابی دردناك شوند.برخی گویند:یعنی بترسند از اینکه گرفتار کیفر دنیا یا عذاب آخرت شوند.این آیه دلالت دارد بر اینکه
امتثال اوامر پیامبر واجب است.زیرا اگر واجب نبود،خداوند مخالفت آن را مورد تهدید و تحذیر قرار نمیداد.
اتِ وَ الْأَرْضِ 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
لا إِنَّ هِ 􀀀 أَ
:آگاه باشید که مالک تصرف در آسمانها و زمین خداست و کسی را یاراي آن نیست که به او اعتراض کند یا با او مخالفت
کند.
زیرا بنده حق مخالفت با مالک ندارد.
ا أَنْتُمْ عَلَیْهِ 􀀀 قَدْ یَعْلَمُ م
:خدا میداند که شما خوبی میکنید یا بدي،ایمان دارید یا نفاق.زیرا هیچ چیز بر او مخفی نیست.
وَ یَوْمَ یُرْجَعُونَ إِلَیْهِ
:و نیز خداوند میداند که چه موقع قیامت به پا می شود و مردم بسوي خدا برده می شوند.
ما عَمِلُوا 􀀀 فَیُنَبِّئُهُمْ بِ
:در آن روز آنها را بکردار نیک و بد و طاعات و معاصیشان آگاه خواهد کرد.
اللّ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
􀀀
وَ هُ
:خداوند به اعمال ایشان و همۀ چیزهاي دیگر داناست و آنها را به اندازة عملشان پاداش میدهد.
ص : 178
س